مافیای کیوت
#مافیای_کیوت
part ⅕
ویو املی
تصمیم گرفتم زنگ بزنم یونجی
☆الو .... یون...یونجی
علامت یونجی ×
×بله خانم
☆نقشمون... داره خراب میشه .
×چرا چیشده شما مگه داخل نیستین
☆نه .... منو انداخت بیرون اون جیمین عوضی (حرف دهنت و بفهم نفهم)
×من ... من الان باید چی کار کنم .... برادرتونو که کشتن شما رو هم که انداختن بیرون منوموندم اینجا دست تنها
☆نمک رو زخمم نپاش عوضی من ...من این وست هیچ کارم اون داداشم بود که میخواست اون دو تا .....
×خانم من باید برم این جیمینه داره میاد
☆اوکی مراقب باش شک نکنن بهت
×چشم چشم فعلاً
ویو بورام(خدمتکار )
داشتم میرفتم ملافه های اتاق خانم یونجی رو عوض کنم که داشت با تلفن صحبت میکرد یهو گفت که داداشمون که مرده و شما دو هم انداختن بیرون
اون ها نقشه هایی تو کشونه از پشت در رفتم کنار تا برم به به آقای پارک و خانم کیم خبر بدم سریع رفتم بالا تا بهشون بگم رفتم دد اتاق آقای پارک رو زدم ولی ... ولی کسی جواب نداد سرم و برگردوندم که دیدم کنار اتاقه اون دختره هستش
وای خوب خوب بعداًبهش میگم
_________________________________________
ویو جیمین
رفتم تا به اون دختره که فکر کنم اممممم آها یونجی آره بگم بیاد شام
_تق تق ✊🏻✊🏻
×ب...بله
_شام حاضره
×باشه ... الان ..میام
_اوکی
به دختره شک دارم از همون روز اولم یکم بهش شک داشتم ولی الان بیشتر از قبل بهش شک دارم
_پارمیس
♡جانم
_میگم نارا حت نشو ولی به این دختره شک دارم
♡من بیشتر از تو
_________________________________________
ویو بورام
دیدم آقا و خانم تنها هستن سر میز
سریع رفتم سمتشون
=آقای پارک و خانم کیم
_♡بله
=درمورد این دختره این دختره
=قضیه رو تعریف کرد
_بیخود بهش شک نداشتم
♡یعنی .... بهترین دوستم دشمنمه
اون ..... اون برادرش مینهو هستش
اینجا من باید برای شما یک توضیحی بدم
خوب املی خانم که در واقع اسمش مینی
هست خواهر آقای مینهو هستش و اون دختره یونجی درواقع یک هرزه بود مینی خانم به این کار دعوتش میکنه و یک پول زیادی بهش میده کلاً همهی کار هایی که کردن نقشه بود حتی تجاوز و ..... بقیه تش رو که خودتون میدونین
ویو پارمیس
♡پشمام ریخته
_تو پشم داری که بریزه ....من پشم دارم ...نه من ندارم......عههههههه.... از زندگی خسته شدم
♡به خودت فشار نیر عزیزم
و این داستان ادامه دارد ........
part ⅕
ویو املی
تصمیم گرفتم زنگ بزنم یونجی
☆الو .... یون...یونجی
علامت یونجی ×
×بله خانم
☆نقشمون... داره خراب میشه .
×چرا چیشده شما مگه داخل نیستین
☆نه .... منو انداخت بیرون اون جیمین عوضی (حرف دهنت و بفهم نفهم)
×من ... من الان باید چی کار کنم .... برادرتونو که کشتن شما رو هم که انداختن بیرون منوموندم اینجا دست تنها
☆نمک رو زخمم نپاش عوضی من ...من این وست هیچ کارم اون داداشم بود که میخواست اون دو تا .....
×خانم من باید برم این جیمینه داره میاد
☆اوکی مراقب باش شک نکنن بهت
×چشم چشم فعلاً
ویو بورام(خدمتکار )
داشتم میرفتم ملافه های اتاق خانم یونجی رو عوض کنم که داشت با تلفن صحبت میکرد یهو گفت که داداشمون که مرده و شما دو هم انداختن بیرون
اون ها نقشه هایی تو کشونه از پشت در رفتم کنار تا برم به به آقای پارک و خانم کیم خبر بدم سریع رفتم بالا تا بهشون بگم رفتم دد اتاق آقای پارک رو زدم ولی ... ولی کسی جواب نداد سرم و برگردوندم که دیدم کنار اتاقه اون دختره هستش
وای خوب خوب بعداًبهش میگم
_________________________________________
ویو جیمین
رفتم تا به اون دختره که فکر کنم اممممم آها یونجی آره بگم بیاد شام
_تق تق ✊🏻✊🏻
×ب...بله
_شام حاضره
×باشه ... الان ..میام
_اوکی
به دختره شک دارم از همون روز اولم یکم بهش شک داشتم ولی الان بیشتر از قبل بهش شک دارم
_پارمیس
♡جانم
_میگم نارا حت نشو ولی به این دختره شک دارم
♡من بیشتر از تو
_________________________________________
ویو بورام
دیدم آقا و خانم تنها هستن سر میز
سریع رفتم سمتشون
=آقای پارک و خانم کیم
_♡بله
=درمورد این دختره این دختره
=قضیه رو تعریف کرد
_بیخود بهش شک نداشتم
♡یعنی .... بهترین دوستم دشمنمه
اون ..... اون برادرش مینهو هستش
اینجا من باید برای شما یک توضیحی بدم
خوب املی خانم که در واقع اسمش مینی
هست خواهر آقای مینهو هستش و اون دختره یونجی درواقع یک هرزه بود مینی خانم به این کار دعوتش میکنه و یک پول زیادی بهش میده کلاً همهی کار هایی که کردن نقشه بود حتی تجاوز و ..... بقیه تش رو که خودتون میدونین
ویو پارمیس
♡پشمام ریخته
_تو پشم داری که بریزه ....من پشم دارم ...نه من ندارم......عههههههه.... از زندگی خسته شدم
♡به خودت فشار نیر عزیزم
و این داستان ادامه دارد ........
۲.۶k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.