Simple life in seoul💕
Simple life in seoul💕
Part 3🌈🌱
ههسو ویو:
وای چقد گشنمهههه... در خونه رو باز کردم
ههسو: ماماااان
یونگ سو: جااان؟
ههسو: کجایی؟
یونگ سو: دخترم من که نیومدم اینجا زندگی کنم.. خانوادهت تو بوسان خودشون خونه دارن! منم دارموسایلمو جمع میکنم برم
ههسو: مامااان.. بیشتر بمونن.. تنها میمونم هاا
یونگسو: بخدا دخترم اونجا بابات و خاهرت تنهان حتما خونه الان نابود شده
خندیدم بهش.. واقعا راس میگف
ههسو: باش.. بزار بیام کمکت
ناهارمونو خوردیم.. بردمش ایستگاه قطار و رفت بوسان.. حالام برگشتم خونه
ساعتو نگاه کردم.. ساعت 5 بود؟ خدایی؟هیچکاری نداشتم و امروزم سرکار تعطیل بود خداروشکر.. رفتمو یه لباس بزرگ پوشیدم با ی دامن.. تیپم تقریبا مینیمال بو.. میخام برم کلیی تو فروشگاه خرید کنم.. جدیدا کلی نسخه محدود و جدید اومده
(پن:خود ههسو چون منشی بابای ته سونگه کلیی حقوق میگیره خانوادشم ک پولدار ترن)
یه تاکسی گرفتمو رفتم.. گلیلیی بعد مدتها خریدد
وقتی رسیدم رفتم تو اولین فروشگاه ک هم زنونه بود هم مردونه.. داشتم میگشتم ک اونو دیدم.. ایشششش این چرا همه جا هستتتتت..
ههسو: تو اینجا چیکار میکنی؟
ته سونگ: اومدم خرید:/
ههسو: اوکی پیش من نیا
رفتمو چند تا لباس برداشتم.. اولیو پرو کردم و اومدم بیرون چون یه آینه سر تا پایی رو دیوار بود، خودمو توش نگا کردم.. ک یهو ته سونگو دیدم ک زل زده بود بهم
هه سو: چیه؟
ته سونگ: این لباسرو نخر.. برات خطرناکه
منظورشو فهمیدم.. یکم ک دقت کردم راس میگف..
بهرحال چند تا لباس خریدمو انتظار داشتم دیگه نبینمش.. رفتن یه لوازم آرایش فروشی.. هم عطر داشت.. هم وسایل میکاپ و کلیییییی لوازم پوستی
چند تا عطر تست کردم ک دوباره صداش اومد.. واای
ته سونگ: چ خوشبوعه، همینو بخر.. میگم میشه یکم به منم مشاوره بدی؟
هه سو: اوهوم همینو میخرم..خوب چی میخای؟
چند تا عطر بهم نشون داد و بهش میگفتم چیکار کنه
نوبت رسید ب خودم.. تقریبا وسایل پوستیشو جارو کردم و رفتن سراغ لوازم آرایشی.. من همیشه ساده آرایش میکردم پس چند تا رژ رنگ مختلف برداشتم
ته سونگ:خانم.. ببخشید.. تستر اینا کجاس؟
فروشنده اومدو تستر داد بهمون و وایساد پیشمون
ته سونگ: ممنونم..
یکیشونو باز کرد و یه دستمال برداشت.. رژ خودمو پاک کرد و دستشو گذاشت زیر چونم.. چقد گرم بود.دستاش خیلی نرم و گرمهه.. چند تا رو برام زد و چند تای دیگه هم گرفت
فروشنده: خانم دوست پسرتون خیلی خوش سلیقس..رنگای خیلی قشنگیو انتخاب میکنه
هه سو: ن.. نه.. دوستمه.. نمیدونم چرا همه فک میکنن ما دوست دختر و دوست پسریم
فروشنده: درسته الان نیستید ولی در آینده میشید.. اینو از نگاهاتون بهم میشه فهمید
هردومون ساکت موندیم و بهرحال چند تا وسیله ارایشی ب انتخاب ته سونگ خریدیم..
Part 3🌈🌱
ههسو ویو:
وای چقد گشنمهههه... در خونه رو باز کردم
ههسو: ماماااان
یونگ سو: جااان؟
ههسو: کجایی؟
یونگ سو: دخترم من که نیومدم اینجا زندگی کنم.. خانوادهت تو بوسان خودشون خونه دارن! منم دارموسایلمو جمع میکنم برم
ههسو: مامااان.. بیشتر بمونن.. تنها میمونم هاا
یونگسو: بخدا دخترم اونجا بابات و خاهرت تنهان حتما خونه الان نابود شده
خندیدم بهش.. واقعا راس میگف
ههسو: باش.. بزار بیام کمکت
ناهارمونو خوردیم.. بردمش ایستگاه قطار و رفت بوسان.. حالام برگشتم خونه
ساعتو نگاه کردم.. ساعت 5 بود؟ خدایی؟هیچکاری نداشتم و امروزم سرکار تعطیل بود خداروشکر.. رفتمو یه لباس بزرگ پوشیدم با ی دامن.. تیپم تقریبا مینیمال بو.. میخام برم کلیی تو فروشگاه خرید کنم.. جدیدا کلی نسخه محدود و جدید اومده
(پن:خود ههسو چون منشی بابای ته سونگه کلیی حقوق میگیره خانوادشم ک پولدار ترن)
یه تاکسی گرفتمو رفتم.. گلیلیی بعد مدتها خریدد
وقتی رسیدم رفتم تو اولین فروشگاه ک هم زنونه بود هم مردونه.. داشتم میگشتم ک اونو دیدم.. ایشششش این چرا همه جا هستتتتت..
ههسو: تو اینجا چیکار میکنی؟
ته سونگ: اومدم خرید:/
ههسو: اوکی پیش من نیا
رفتمو چند تا لباس برداشتم.. اولیو پرو کردم و اومدم بیرون چون یه آینه سر تا پایی رو دیوار بود، خودمو توش نگا کردم.. ک یهو ته سونگو دیدم ک زل زده بود بهم
هه سو: چیه؟
ته سونگ: این لباسرو نخر.. برات خطرناکه
منظورشو فهمیدم.. یکم ک دقت کردم راس میگف..
بهرحال چند تا لباس خریدمو انتظار داشتم دیگه نبینمش.. رفتن یه لوازم آرایش فروشی.. هم عطر داشت.. هم وسایل میکاپ و کلیییییی لوازم پوستی
چند تا عطر تست کردم ک دوباره صداش اومد.. واای
ته سونگ: چ خوشبوعه، همینو بخر.. میگم میشه یکم به منم مشاوره بدی؟
هه سو: اوهوم همینو میخرم..خوب چی میخای؟
چند تا عطر بهم نشون داد و بهش میگفتم چیکار کنه
نوبت رسید ب خودم.. تقریبا وسایل پوستیشو جارو کردم و رفتن سراغ لوازم آرایشی.. من همیشه ساده آرایش میکردم پس چند تا رژ رنگ مختلف برداشتم
ته سونگ:خانم.. ببخشید.. تستر اینا کجاس؟
فروشنده اومدو تستر داد بهمون و وایساد پیشمون
ته سونگ: ممنونم..
یکیشونو باز کرد و یه دستمال برداشت.. رژ خودمو پاک کرد و دستشو گذاشت زیر چونم.. چقد گرم بود.دستاش خیلی نرم و گرمهه.. چند تا رو برام زد و چند تای دیگه هم گرفت
فروشنده: خانم دوست پسرتون خیلی خوش سلیقس..رنگای خیلی قشنگیو انتخاب میکنه
هه سو: ن.. نه.. دوستمه.. نمیدونم چرا همه فک میکنن ما دوست دختر و دوست پسریم
فروشنده: درسته الان نیستید ولی در آینده میشید.. اینو از نگاهاتون بهم میشه فهمید
هردومون ساکت موندیم و بهرحال چند تا وسیله ارایشی ب انتخاب ته سونگ خریدیم..
۱۱.۱k
۰۴ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.