فیک مدرسه ی من
فیک مدرسه ی من
پارت ۱۳
ویو ات
یخورده ترسیدم
ات:میشه بزاری من برم
یونگی:آخی.. خجالت کشیدی
زود تموم میشه
ات:تو فکر کنم رفتی بار الان مست ترو خدا بزار برم(بغض)
خو...اهش....میکنم(گریه)
یوپگی:کاری باهات ندارم فقط باید همینجا بخوابی
ات:با..باشه
یونگی:با لباساتو رو بپوش
لباسام رو پوشیدن یونگی رفت سر تخت به من اشاره کرد که برم نوی بغلش منم رفتم چون مجبور بودم
امیدوارم فردا چیزی یادش نیاد اخه اگه بادش بیاد دیگه نمیتونم توی چش نگاه کنم
صبح
ویو ات
از خواب پام خواستم زود تر برم که یونگی متوجه نشه
از تخت اروم اومدم پایین و به سمت در رفتم که یهو .....
ویو شوگا
صبح با سردرد از خواب پاشدم
دیدم ات کنارمه داره اروم از تخت میره پایین
خودمو زدم به خواب
یهو کل اتفاقات دیشب یادم اومد وای خدااااا من چیکار کردم خبه بیشتر ادامه ندادیم هییییییی
........
پارت ۱۳
ویو ات
یخورده ترسیدم
ات:میشه بزاری من برم
یونگی:آخی.. خجالت کشیدی
زود تموم میشه
ات:تو فکر کنم رفتی بار الان مست ترو خدا بزار برم(بغض)
خو...اهش....میکنم(گریه)
یوپگی:کاری باهات ندارم فقط باید همینجا بخوابی
ات:با..باشه
یونگی:با لباساتو رو بپوش
لباسام رو پوشیدن یونگی رفت سر تخت به من اشاره کرد که برم نوی بغلش منم رفتم چون مجبور بودم
امیدوارم فردا چیزی یادش نیاد اخه اگه بادش بیاد دیگه نمیتونم توی چش نگاه کنم
صبح
ویو ات
از خواب پام خواستم زود تر برم که یونگی متوجه نشه
از تخت اروم اومدم پایین و به سمت در رفتم که یهو .....
ویو شوگا
صبح با سردرد از خواب پاشدم
دیدم ات کنارمه داره اروم از تخت میره پایین
خودمو زدم به خواب
یهو کل اتفاقات دیشب یادم اومد وای خدااااا من چیکار کردم خبه بیشتر ادامه ندادیم هییییییی
........
۵.۶k
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.