part 17
وقتی به چشماش زل زدم میشد اوج عصبانیت رو تو چشماش حس کرد. فکر اینکه دوباره بزنتم بدنمو درد آورد. هر چند به کتک های روزانه پدرم عادت داشتم قبل اینکه من بخوام برم از صندلیش پاشد و اسمم رو صدا زد -یونااا (با عصبانیت)
وقتی برگشتم سمتش یه سیلی محکم زد که سرم چرخید. ودرش دستشو محکم کوبید روی میز و از صندلیش فاصله گرفت و اومد سمت جونگ کوک =جونگ کوک
کوک که هنوز خشمش نخوابیده بود برگشت سمت پدرش که با سیلی جانانه پدرش برخورد کرد. یجورایی دلم خنک شد، ولی از طرفی هم بغض داشتم
من دختری نبودم که غرورش رو به همین سادگی ها بشکنه.
=دیگ رو یونا دست بلند نکن من تا الان نزده بودمت ولی بدون خط قرمز من یوناعه روش دست بلند کنی با من طرفی
کوک گستاخانه در جوابش گف -ولی قراره زن من شه پس هرکاری بخوام باهاش میکنم. و اومد سمت منو دستمو محکم کشید و با خودش برد دیگ بغضم ترکید ولی بی صدا گریه میکردم اشکام آروم آروم دیگ فرار کردن همونطور که داشتیم به سمت در خروجی میرفتیم گفتم
+لباسارو کی...... نذاشت حرفم ادامه پیدا کنه با داد گفت - خفه شو فقط خفه شو
جونگ کوک
................................................................................
لعنت لعنت لعنت بهت یونا که باعث میشی دستم روت بلند شه. همونجوری که میکشیدمش حلش دادم سمت ماشین -بشین بدون اینکه چیزی بگه نشست و درو بست منم با حرصم رفتم درو نشستمو درو کوبیدم
یونا
..................................................................................
جوری دستمو گرفته یود که درد میکرد. ماشین رو روشن کرد و با وحشی گری ماشین رو روند. انقد سرعتش زیاد بود که دیگه داشتم میترسیدم.
بی اختیار اسمشو صدا زدم +کوک بس کن یکم اروم خواهش میکنم
با تمام زوری که داشت دنده رو عوض کرد و داد زد -خفه شو یعنی خفه شو فهمیدی؟
نمیدونستم داره کجا میره، ولی از شهر خارج شد و وارد جاده ای شد که خارج از شهر بود، شد. دستمو گذاشتم رو پای سمت راستش و با اشکی که رو چشام بود بهش زل زدم +جونگ کوک غلط کردم ببخشید، اون سیلی هم که زدی اشکالی نداره حقم بود آروم برو خواهش میکنم. چند بار دستمو کوبیدم رو پاش +کوک با توام
نفهمیدم کجا بودیم ولی جایی بود که انگار دره بود، آره درست فک کرده بودم دره بود.
-پیاده شو (با داد) سرمو به نشانه تایید تکون دادم. وقتی پیاده شدم کوک رفت سمت دره
+میخاوی چیکار کنی؟ هاا میخوای منو بکشی؟ باشه
قبلا تو ماشینش یه چاقو دیده بودم برگشتم سمت ماشین و دنبال اون لعنتی گشتم.
افتاده بود کف ماشین برداشتمش و.......
وقتی برگشتم سمتش یه سیلی محکم زد که سرم چرخید. ودرش دستشو محکم کوبید روی میز و از صندلیش فاصله گرفت و اومد سمت جونگ کوک =جونگ کوک
کوک که هنوز خشمش نخوابیده بود برگشت سمت پدرش که با سیلی جانانه پدرش برخورد کرد. یجورایی دلم خنک شد، ولی از طرفی هم بغض داشتم
من دختری نبودم که غرورش رو به همین سادگی ها بشکنه.
=دیگ رو یونا دست بلند نکن من تا الان نزده بودمت ولی بدون خط قرمز من یوناعه روش دست بلند کنی با من طرفی
کوک گستاخانه در جوابش گف -ولی قراره زن من شه پس هرکاری بخوام باهاش میکنم. و اومد سمت منو دستمو محکم کشید و با خودش برد دیگ بغضم ترکید ولی بی صدا گریه میکردم اشکام آروم آروم دیگ فرار کردن همونطور که داشتیم به سمت در خروجی میرفتیم گفتم
+لباسارو کی...... نذاشت حرفم ادامه پیدا کنه با داد گفت - خفه شو فقط خفه شو
جونگ کوک
................................................................................
لعنت لعنت لعنت بهت یونا که باعث میشی دستم روت بلند شه. همونجوری که میکشیدمش حلش دادم سمت ماشین -بشین بدون اینکه چیزی بگه نشست و درو بست منم با حرصم رفتم درو نشستمو درو کوبیدم
یونا
..................................................................................
جوری دستمو گرفته یود که درد میکرد. ماشین رو روشن کرد و با وحشی گری ماشین رو روند. انقد سرعتش زیاد بود که دیگه داشتم میترسیدم.
بی اختیار اسمشو صدا زدم +کوک بس کن یکم اروم خواهش میکنم
با تمام زوری که داشت دنده رو عوض کرد و داد زد -خفه شو یعنی خفه شو فهمیدی؟
نمیدونستم داره کجا میره، ولی از شهر خارج شد و وارد جاده ای شد که خارج از شهر بود، شد. دستمو گذاشتم رو پای سمت راستش و با اشکی که رو چشام بود بهش زل زدم +جونگ کوک غلط کردم ببخشید، اون سیلی هم که زدی اشکالی نداره حقم بود آروم برو خواهش میکنم. چند بار دستمو کوبیدم رو پاش +کوک با توام
نفهمیدم کجا بودیم ولی جایی بود که انگار دره بود، آره درست فک کرده بودم دره بود.
-پیاده شو (با داد) سرمو به نشانه تایید تکون دادم. وقتی پیاده شدم کوک رفت سمت دره
+میخاوی چیکار کنی؟ هاا میخوای منو بکشی؟ باشه
قبلا تو ماشینش یه چاقو دیده بودم برگشتم سمت ماشین و دنبال اون لعنتی گشتم.
افتاده بود کف ماشین برداشتمش و.......
۵.۸k
۱۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.