پارت ³¹ تو نمیدونی :)
که یهو نزدیک زمین شدیم که کمرمو ول کردو دستامو گرفت که باهم هی میورخیدیم
ته:هووووووووووو اتتتتتت
ات:یسسسسسسسسس
چه تایممون تموم شدو با بند کشیدنمون بالا و سریع بندارو باز کردن که نایون و جیمین و کوک و لونا رفتن پاین صدای جیغشوه میومد چون هلشون دادم
ات:خب کیم تهیونگ ترسیدی
دستاشو دور کمرم حلقه کرد
تهیونگ : به لطف تو نه
که یهو همه اومدن بالا جز کوک
تهیونگ:کوک کجاس؟؟؟؟
لونا:اون اون😂😂😂😂🤣
که یهو جیمین و نایونم از خنده جر خوردن
ات:مث ادم بگیدددد
لونا:اون بیهوش شده دارن میارنش بالا
ات:شتتتت
ته:ناموسا؟؟؟؟؟
که هممون خندیدیم یهو دیدم کوک بیجون رنگ به صورتش نداره اومد بالا انکار داشت جون میداد
کوک:ات....(نفس زدن) ریدم تو بازی انتخاب کردنت من دیگه با تو نمیام دیوثثثثثث
همه باهم جر خوردیم از خنده
پرش زمانی تو هتل
خسته بودم نشستم رو تخت که ته کراواتشو شل کرد نشست رو یه صندلی
ته:دلم لب می خواد
ات:خو بیا بوست کنم
ته:مگه بلدی
ات:مگه لب گرفته منو دیدی؟
ته:بیا نشون بده تا حرفمو پس بگیرم
رفتم نشستم رو پاهاش پاهامو دوره کمرش حلقه کردم و دستام گذاشتم دوره گردنش(داداش من اینارو نمینویسم) اروم لباشو مک میزدم و همراهی میکرد
(عنترا منو مجبور کردین به راه چپ هدایت بشم بقیشو خودتون تصور با ذهن منحرفتون کنید عیش کو تسبیحم😔📿)
پرش زمانی صبح بعد پرواز به کره و تو شرکت
توشرکت دست ته رو گرفته بودم که جیمین و کوک هم پشت سرم بود
یه تق در زدیم وارد اتاق شدیم
که همه بلند شدن تهیونگ رو همه میشناختن و من اینجا غریب بودم بنابرین بلند شدم
ات: سلام همکاران عزیز وقتتون بخیر باشه من کیم ات سهامدار و رییس مدیریت شرکت فلاور هستم برادرم لوکاس مدیریت کل رو به اهده دارن و پدرم هم نظارت اکثر کارا مثل شراکت رو دو ساله با شرکت ام اچ قرار داد بستیم و الان تقریبا همکاریم رییس مدیریت شرکت ام اچ همسرم کیم تهیونگ هستش همه یه دست زدن
ات:خوب دوستان روی پروژه ی گلاوز کار کنیم
ات:خب من و اقای کیم اینجور که تحقیق کردیم این پروژه متعلق به ساله ۲۰۱۳ هستش و نظرتون چیه که پروژه ی کاج رو روش اجرا کنیم که یهو یه دختر پاشد
ریوجین:خانم شی من چا ریوجین هستم من فکر میکنم اون زمین برای پرروژه ی استارست بهتره و خوشحال میشیم شما و دوست پسرتون که با هزار نفر بوده و ادعا میکنید همسر هستید فکر هاتونو با ماهم در میون بزاریم
ات:خوشبختم خانم چا و اینکه روی استارست فکر کنید چون اون ویلایی ماهم داریم فعلا همه چیزو باهاتون در میون میزاریم و خوشحال میشم خط قرمزه و حد خودتونو بدونید چون فقط تا یه حد صبر میکنم اگر صبرم لبریز شه اصلا قشنگ نیست و دیگه برای بل بل زبونی که فک کنید خودتونو نشون میدید فک کنید چون شاید بعدش تحقیر
ته:هووووووووووو اتتتتتت
ات:یسسسسسسسسس
چه تایممون تموم شدو با بند کشیدنمون بالا و سریع بندارو باز کردن که نایون و جیمین و کوک و لونا رفتن پاین صدای جیغشوه میومد چون هلشون دادم
ات:خب کیم تهیونگ ترسیدی
دستاشو دور کمرم حلقه کرد
تهیونگ : به لطف تو نه
که یهو همه اومدن بالا جز کوک
تهیونگ:کوک کجاس؟؟؟؟
لونا:اون اون😂😂😂😂🤣
که یهو جیمین و نایونم از خنده جر خوردن
ات:مث ادم بگیدددد
لونا:اون بیهوش شده دارن میارنش بالا
ات:شتتتت
ته:ناموسا؟؟؟؟؟
که هممون خندیدیم یهو دیدم کوک بیجون رنگ به صورتش نداره اومد بالا انکار داشت جون میداد
کوک:ات....(نفس زدن) ریدم تو بازی انتخاب کردنت من دیگه با تو نمیام دیوثثثثثث
همه باهم جر خوردیم از خنده
پرش زمانی تو هتل
خسته بودم نشستم رو تخت که ته کراواتشو شل کرد نشست رو یه صندلی
ته:دلم لب می خواد
ات:خو بیا بوست کنم
ته:مگه بلدی
ات:مگه لب گرفته منو دیدی؟
ته:بیا نشون بده تا حرفمو پس بگیرم
رفتم نشستم رو پاهاش پاهامو دوره کمرش حلقه کردم و دستام گذاشتم دوره گردنش(داداش من اینارو نمینویسم) اروم لباشو مک میزدم و همراهی میکرد
(عنترا منو مجبور کردین به راه چپ هدایت بشم بقیشو خودتون تصور با ذهن منحرفتون کنید عیش کو تسبیحم😔📿)
پرش زمانی صبح بعد پرواز به کره و تو شرکت
توشرکت دست ته رو گرفته بودم که جیمین و کوک هم پشت سرم بود
یه تق در زدیم وارد اتاق شدیم
که همه بلند شدن تهیونگ رو همه میشناختن و من اینجا غریب بودم بنابرین بلند شدم
ات: سلام همکاران عزیز وقتتون بخیر باشه من کیم ات سهامدار و رییس مدیریت شرکت فلاور هستم برادرم لوکاس مدیریت کل رو به اهده دارن و پدرم هم نظارت اکثر کارا مثل شراکت رو دو ساله با شرکت ام اچ قرار داد بستیم و الان تقریبا همکاریم رییس مدیریت شرکت ام اچ همسرم کیم تهیونگ هستش همه یه دست زدن
ات:خوب دوستان روی پروژه ی گلاوز کار کنیم
ات:خب من و اقای کیم اینجور که تحقیق کردیم این پروژه متعلق به ساله ۲۰۱۳ هستش و نظرتون چیه که پروژه ی کاج رو روش اجرا کنیم که یهو یه دختر پاشد
ریوجین:خانم شی من چا ریوجین هستم من فکر میکنم اون زمین برای پرروژه ی استارست بهتره و خوشحال میشیم شما و دوست پسرتون که با هزار نفر بوده و ادعا میکنید همسر هستید فکر هاتونو با ماهم در میون بزاریم
ات:خوشبختم خانم چا و اینکه روی استارست فکر کنید چون اون ویلایی ماهم داریم فعلا همه چیزو باهاتون در میون میزاریم و خوشحال میشم خط قرمزه و حد خودتونو بدونید چون فقط تا یه حد صبر میکنم اگر صبرم لبریز شه اصلا قشنگ نیست و دیگه برای بل بل زبونی که فک کنید خودتونو نشون میدید فک کنید چون شاید بعدش تحقیر
۱۳.۷k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱