مدرسه | ؤآنــ 𐙚 ــــیــآ
مدرسه | ؤآنــ 𐙚 ــــیــآ
خآنؤم تؤت فرنگي صحبت میکنه 🍼 : امروز سر اینکه بهم لواشك نرسید نزديك بود هايري رو با چوب و هرچي كه دم دستم بود تيكه تيكه كنم 🎀 ولي خب ازم دور شد منم ديگه كاري باهاش نداشتم بعد رفتم بهش گفتم دوستت دارم 😍💔 < عشق و علاقه ميباره اصن > هايري يادت نره فردا واسم لواشك بگيري 😉 وگرنه چوبو ميكنم تو كو-
هايري تو مدرسه ماميح پيلداره 😂😂😂
ممنونم كه تا اينجا خونديد ستاره هاي درخشانم .. وانيا خيلي دوستتون داره 🎀 .
خآنؤم تؤت فرنگي صحبت میکنه 🍼 : امروز سر اینکه بهم لواشك نرسید نزديك بود هايري رو با چوب و هرچي كه دم دستم بود تيكه تيكه كنم 🎀 ولي خب ازم دور شد منم ديگه كاري باهاش نداشتم بعد رفتم بهش گفتم دوستت دارم 😍💔 < عشق و علاقه ميباره اصن > هايري يادت نره فردا واسم لواشك بگيري 😉 وگرنه چوبو ميكنم تو كو-
هايري تو مدرسه ماميح پيلداره 😂😂😂
ممنونم كه تا اينجا خونديد ستاره هاي درخشانم .. وانيا خيلي دوستتون داره 🎀 .
۵.۳k
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.