پسر عموی مغرور من~♡
پسر عموی مغرور من~♡
P10
و قطع کردم
و آدرس و ساعت محل قرار فرستادم
رفتم اول ماسک گذاشتم بعد موهامو صاف کردم و شلوار لی هلوییمو پوشیدم بعد تیشرت سفیدم پوشیدم و آرایش ملایم کرم و ماسک سفیدم گذاشتم بعدا شایعه درست نکنن
و به راننده ی خودم زنگ زدم که ماشین هیوندا سفید خودمو بیارن
۳۰ مین بعد
ساعت ۳
وقتی ماشینمو آورد بهش گفتم بره خودم رانندگی میکنم و سوار ماشینم شدم و به رستوران معروف سئول روندم که محل قرار منو تهیونگ با تمام سرعت میروندم که ۵ دقیقه ای رسیدم از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل رفتم جایی که تهیونگ وایساده بود تند رفتم طرفش
ا.ت:سلامممم
تهیونگ:سلام چه خبر
ا.ت:سلامتی بیا اول بشینیم
تهیونگ طندلی رو کشید من راحت بشینم منم تشکر کردم و نشستم باهم حرف میزدیم میخندیدم که غذامون تموم شد و تهیونگ گفت
ته:بیا با ماشین من بریم بگردیم
ا.ت:باشه(لبخند)
زنگ زدم به راننده که بیاد و ماشینمو ببره عمارت خودمون و خودم با تهیونگ رفتیم سوار ماشینش شدیم
ا.ت:کجا میریم
ته:سینما
ا.ت:باشه
شب
ساعت ۲
با ته کلی خوش گذروندم واقعا خیلی بهم خوش گذشت
تهیونگ منو رسوند عمارت پیاده شدنی بغلم کرد منم متقابل بغلش کردم که گفت
ته:خیلی خوش گذشت
ا.ت:همچینین و خدافظی کردیم رفتم داخل که دیدم کوک روی مبل نشسته و همون هرزه چی بود اسمش
P10
و قطع کردم
و آدرس و ساعت محل قرار فرستادم
رفتم اول ماسک گذاشتم بعد موهامو صاف کردم و شلوار لی هلوییمو پوشیدم بعد تیشرت سفیدم پوشیدم و آرایش ملایم کرم و ماسک سفیدم گذاشتم بعدا شایعه درست نکنن
و به راننده ی خودم زنگ زدم که ماشین هیوندا سفید خودمو بیارن
۳۰ مین بعد
ساعت ۳
وقتی ماشینمو آورد بهش گفتم بره خودم رانندگی میکنم و سوار ماشینم شدم و به رستوران معروف سئول روندم که محل قرار منو تهیونگ با تمام سرعت میروندم که ۵ دقیقه ای رسیدم از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل رفتم جایی که تهیونگ وایساده بود تند رفتم طرفش
ا.ت:سلامممم
تهیونگ:سلام چه خبر
ا.ت:سلامتی بیا اول بشینیم
تهیونگ طندلی رو کشید من راحت بشینم منم تشکر کردم و نشستم باهم حرف میزدیم میخندیدم که غذامون تموم شد و تهیونگ گفت
ته:بیا با ماشین من بریم بگردیم
ا.ت:باشه(لبخند)
زنگ زدم به راننده که بیاد و ماشینمو ببره عمارت خودمون و خودم با تهیونگ رفتیم سوار ماشینش شدیم
ا.ت:کجا میریم
ته:سینما
ا.ت:باشه
شب
ساعت ۲
با ته کلی خوش گذروندم واقعا خیلی بهم خوش گذشت
تهیونگ منو رسوند عمارت پیاده شدنی بغلم کرد منم متقابل بغلش کردم که گفت
ته:خیلی خوش گذشت
ا.ت:همچینین و خدافظی کردیم رفتم داخل که دیدم کوک روی مبل نشسته و همون هرزه چی بود اسمش
۲۸.۶k
۱۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.