نفرین شده
پارت ۱۲
کوک: بعد خوردن رامن نشستیم رو صندلی راحتی و همو تو بغل گرفته بودیم*
ا/ت: واایی ستاره هارووو انگار آدم میخواد توشون غرق بشه
کوک: آره ولی قشنگ تر از اونا بگم چیه؟
ا/ت: چیه؟
کوک: تو :)
ا/ت: مخ می زنیا ( خنده)
کوک: خیلی دوست دارم
ا/ت: منم ( لبشو بوسیدم و بهش تکیه دادم)
کوک: ( بعد چند دقیقه که صداش زدم خوابش برده بود.. خیلی آروم براید بغلش کردم و بردمش تو چادر و خوابیدیم*)
* صبح*
کوک: با صدای موج های دریا از خواب بیدار شدم دیدم ا/ت نیست رفتم بیرون دیدم داره پنکیک درست میکنه*.. از پشت بغلش کردم*صبح بخیر
ا/ت: اوو صبح شمام بخیر..برگشتم سمتش که لبامو بوسید*.. بیا صبحونه بخوریم
کوک: باشه :)
کوک: بعد خوردن رامن نشستیم رو صندلی راحتی و همو تو بغل گرفته بودیم*
ا/ت: واایی ستاره هارووو انگار آدم میخواد توشون غرق بشه
کوک: آره ولی قشنگ تر از اونا بگم چیه؟
ا/ت: چیه؟
کوک: تو :)
ا/ت: مخ می زنیا ( خنده)
کوک: خیلی دوست دارم
ا/ت: منم ( لبشو بوسیدم و بهش تکیه دادم)
کوک: ( بعد چند دقیقه که صداش زدم خوابش برده بود.. خیلی آروم براید بغلش کردم و بردمش تو چادر و خوابیدیم*)
* صبح*
کوک: با صدای موج های دریا از خواب بیدار شدم دیدم ا/ت نیست رفتم بیرون دیدم داره پنکیک درست میکنه*.. از پشت بغلش کردم*صبح بخیر
ا/ت: اوو صبح شمام بخیر..برگشتم سمتش که لبامو بوسید*.. بیا صبحونه بخوریم
کوک: باشه :)
۲۹.۴k
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.