Part3

Part3
عشق اجاره ای
سلنا: لبم رفت رو لبش
قلبم تند تند داشت میزد بدنم سرد شده بود نمیتونستم پا شم که کوک منو هل داد
کوک: پاش لیز خورد و لبش رو لبم قرار گرفت(ادمین: بچه ها تسبیحاتون کنارتون هست دیگه🤣😔)
صدای تپش قلبشو میشنیدم
یه حس عجیبی داشتم شاید حس عش... نه نه من هیچوقت این حسو ندارم توی این فکر بودم که دستمو گذاشتم رو بدنش و هلش دادم و با داد گفتم: مواظب هول بازیات باش
سلنا: وقتی کوک این حربو زد عصبانی شدم و یه تنفر خیلییی زیادی بهش داشتم چون آبرومو پیش همه برد
بعد از چند ثانیه گفتم: خودت خوب هستی که داری این حرفو میزنی تو آدم بی وجدانی هستی
وقتی اینو گفتم همه سرم داد زدن و گفتن که دختر بی***ری هستم
من گیر کرده بودم و نصف بچه های کلاس که هی سرم داد میزدن هی میخواستم برم ولی دورم یه دایره تشکیل دادن و اجازه نمیدادن که برم که یهو کوک کتشو در آورد برد بالای سرم و از یه گوشه رفتیم
کوک: وقتی میدیدم همه دارن الکی سر اون دختر بیچاره داد میزدن فقط بخاطر من عصابم خورد شد و یه راه چاره پیدا کردم و کتمو در اوردم و بالا سر اون دختر گذاشتم و از یه گوشه بردمش که یهو اون دختر دستشو آورد جلو و....

۵ لایک بخوره پارت چهارم گذاشته