ارواح 🖤
ارواح 🖤
پارت 4
(پرش زمان به ساعت ۹:۵۹دقیقه ی صبح)
ویو آ۰ت: از خواب بیدار شدمو رفتم حموم و بعدز چند دقیقه اومدم بیرونو رفتم موهامو خشک کردم و موهامو مدل دادمو باز گذاشتم و یه لباس بیرونی قشنگ پوشیدم( عکسشو میدم)
و از اتاقم اومدم بیرون که لیساو میرا داشتن صبحونه میخوردن رفتم روی میز نشستم
آ۰ت: سلام
لیسا:سلام
میرا: سلام
آ۰ت: بچه ها من امروز یه کاری برام پیش اومده توی شرکت باید برم
لیسا: منم باید برم کمی خرید کنم چون توی خونه خوردنی نداریم
میرا: من میمونم توی خونه و فیلم نگاه میکنم
ویو میرا: وقتی که آ۰ت و لیسا رفتن بیرون منم رفتم در یخچالو چند تا خوردنی داشتیم نودل و استیکو و کیمچی همرو برداشتمو گذاشتم روی میزی که روی کاناپس و بعد تلویزیون رو روشن کردم داشتم فیلم نگاه میکردم که یهو یه زن اومد جلوی چشمم خیلی ترسیدم
میرا: شما کی هستید (با ترس)
زن: من روح این خونه ام و میخوام ترو بکشم
ویو میرا: با ترس از خونه فرار کردم که به یه عمارت رسیدیم عمارت خیلی بزرگی بود که دیدم یه مرد داره از اونجا میره خودمو انداختم بغلش و گفتم:
میرا : سلام اقا
مرده : سلام خانم شما اینجا چکار میکنی
میرا: یکی دنبالمه و قصد داره منو بکشه
مرده : امممم بیا خونه ی من
میرا : ممنون راستی اسم شما چیه
مرده : خب اسم من جیهوپ
میرا : اسم منم میرا
جیهوپ : چه اسم قشنگی
میرا: میتونم جیهوپ صداتون کنم
جیهوپ: بله منم میرا صدات میکنم
ویو جیهوپ : احساس میکردم با همه ی دخترا فرق داشت یه حسی بهش پیدا کرده بودم
میرا : من کلأ امروز همینجام
جیهوپ : خب کی بود دنبالت
میرا: اگر بگم شاید باور نکنی
جیهوپ : نه من به حرفات باور دارم
میرا : یه روح ولی وقتی که اومدم پیش تو رفت
جیهوپ : اها پس توی خطری
میرا : من دیگه باید برم
ویو میرا : میخواستم برم که یهو دستمو کشید و افتادم توی بغلش و منو از بغلش در اوردو گفت
جیهوپ : وایسا تا باهم بریم
میرا: باشه
ویو میرا : رفتیم نشستیم توی ماشین احساس میکردم که اون یه مافیاست
میرا : ببخشید من یه سؤال دارم
جیهوپ : بپرس
میرا : شما مافیا هستید
جیهوپ : بله همین بود سؤالت
میرا : بله
پارت 4
(پرش زمان به ساعت ۹:۵۹دقیقه ی صبح)
ویو آ۰ت: از خواب بیدار شدمو رفتم حموم و بعدز چند دقیقه اومدم بیرونو رفتم موهامو خشک کردم و موهامو مدل دادمو باز گذاشتم و یه لباس بیرونی قشنگ پوشیدم( عکسشو میدم)
و از اتاقم اومدم بیرون که لیساو میرا داشتن صبحونه میخوردن رفتم روی میز نشستم
آ۰ت: سلام
لیسا:سلام
میرا: سلام
آ۰ت: بچه ها من امروز یه کاری برام پیش اومده توی شرکت باید برم
لیسا: منم باید برم کمی خرید کنم چون توی خونه خوردنی نداریم
میرا: من میمونم توی خونه و فیلم نگاه میکنم
ویو میرا: وقتی که آ۰ت و لیسا رفتن بیرون منم رفتم در یخچالو چند تا خوردنی داشتیم نودل و استیکو و کیمچی همرو برداشتمو گذاشتم روی میزی که روی کاناپس و بعد تلویزیون رو روشن کردم داشتم فیلم نگاه میکردم که یهو یه زن اومد جلوی چشمم خیلی ترسیدم
میرا: شما کی هستید (با ترس)
زن: من روح این خونه ام و میخوام ترو بکشم
ویو میرا: با ترس از خونه فرار کردم که به یه عمارت رسیدیم عمارت خیلی بزرگی بود که دیدم یه مرد داره از اونجا میره خودمو انداختم بغلش و گفتم:
میرا : سلام اقا
مرده : سلام خانم شما اینجا چکار میکنی
میرا: یکی دنبالمه و قصد داره منو بکشه
مرده : امممم بیا خونه ی من
میرا : ممنون راستی اسم شما چیه
مرده : خب اسم من جیهوپ
میرا : اسم منم میرا
جیهوپ : چه اسم قشنگی
میرا: میتونم جیهوپ صداتون کنم
جیهوپ: بله منم میرا صدات میکنم
ویو جیهوپ : احساس میکردم با همه ی دخترا فرق داشت یه حسی بهش پیدا کرده بودم
میرا : من کلأ امروز همینجام
جیهوپ : خب کی بود دنبالت
میرا: اگر بگم شاید باور نکنی
جیهوپ : نه من به حرفات باور دارم
میرا : یه روح ولی وقتی که اومدم پیش تو رفت
جیهوپ : اها پس توی خطری
میرا : من دیگه باید برم
ویو میرا : میخواستم برم که یهو دستمو کشید و افتادم توی بغلش و منو از بغلش در اوردو گفت
جیهوپ : وایسا تا باهم بریم
میرا: باشه
ویو میرا : رفتیم نشستیم توی ماشین احساس میکردم که اون یه مافیاست
میرا : ببخشید من یه سؤال دارم
جیهوپ : بپرس
میرا : شما مافیا هستید
جیهوپ : بله همین بود سؤالت
میرا : بله
۲.۸k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.