رم ان؛ ع ش ق ی ک ط رف ه :)
رمان؛ عشق یک طرفه :)
فصل ¹؛ پارت ⁶ :)
#
استارت و زد داشتیممیرفتیم تقریبا 20 دقیقه بود توراه بودیم تا اینکه رسیدیم رستوران🗿💓
امیر پوزخندی زد و گفت: بفرمایید داخل خانم زیبا،فقد برید رو میز شماره 14 بشینید ✨🙂 لبخندی زدم و گفتم : خجالتم ندید باشه میرم 🥲
رفتیم نشستیمرو میز شماره 14، 2 دقیقه ای گذشته بود و امیر رو به من کرد و گفت: چی میخوای برات سفارش بدم؟فقط سریع بگو برم حساب کنم. با این حرفش خندم گرفت و گفتم: نه نیازی نیست من حساب میکنم من دسر موچی میخوام و مرغ سوخاری با یه آب توت فرنگی 🙂
امیر رو به من کرد و گفت: باشه عزیزم من میرم حساب کنم الان برات میاره گارسون غذاتو ،
امیر"
بدو بدو رفتم حساب کرد و از دور به مری اشاره کردم که دارم میرم دستشویی ، بدو بدو رفتم سمت دستشویی گوشیمو برداشتم و گفتم:
+ای بابا چرا دست از سرم برنمیداری؟از صبح داری زنگ میزنی؟
_امیر؟
+هااا؟؟
_ چرا اینطوری حرف میزنی مگه چیکارت کردم؟مثل اینکه من نامزدتمااا
+چی ؟؟؟ چی راجبم فکر کردی؟ من نمیخامت طلاقتم دادم ولم کن دیگه.
_ امیر؟ تو طلاقمو دادی ولی من نفهمیدم؟ جالبه؟خیلیم جالبه؟
+دیگ زنگ نزن خدافز .
دینگگگگ گوشیو قطع کردم داشتم میرم که دیدم بازم گوشیم زنگ میخوره فهمیدم دوباره اون زنیکه اس ولی شماره کسه دیگ بود اسمش سیو بود،
نازنین بود....
با خدم گفتم : این اسکل چی میخاد دیگ، گوشیو برداشتم و گفتم:
+الو
_ الو عشقم خوبی؟
+بله فقد میشه صدام نکنی عشقم؟
_ چرا؟؟؟
+ چون نمیخام کسی که باهام صمیمی نیس با این اسم صدام کنه.
_اها خواستم بگم میای بریم خیابون؟بعدش بریم شهربازی دلم هوس کرده با تو برم بیرون
+هاننن؟ چی درموردم فکر کردی؟؟؟ فکر کردی من با تو میام شهربازی؟؟ هه بد چیزی فکر کردی،
_ ولی استاد خودتون گفتین هرکی بتونه حل کنه میبرمش بیرون
+ فلن وقت حل کردن نیس و موقش نرسیده تا فردا شو خش،
ادامه کمییی بعد🌚✨️
فصل ¹؛ پارت ⁶ :)
#
استارت و زد داشتیممیرفتیم تقریبا 20 دقیقه بود توراه بودیم تا اینکه رسیدیم رستوران🗿💓
امیر پوزخندی زد و گفت: بفرمایید داخل خانم زیبا،فقد برید رو میز شماره 14 بشینید ✨🙂 لبخندی زدم و گفتم : خجالتم ندید باشه میرم 🥲
رفتیم نشستیمرو میز شماره 14، 2 دقیقه ای گذشته بود و امیر رو به من کرد و گفت: چی میخوای برات سفارش بدم؟فقط سریع بگو برم حساب کنم. با این حرفش خندم گرفت و گفتم: نه نیازی نیست من حساب میکنم من دسر موچی میخوام و مرغ سوخاری با یه آب توت فرنگی 🙂
امیر رو به من کرد و گفت: باشه عزیزم من میرم حساب کنم الان برات میاره گارسون غذاتو ،
امیر"
بدو بدو رفتم حساب کرد و از دور به مری اشاره کردم که دارم میرم دستشویی ، بدو بدو رفتم سمت دستشویی گوشیمو برداشتم و گفتم:
+ای بابا چرا دست از سرم برنمیداری؟از صبح داری زنگ میزنی؟
_امیر؟
+هااا؟؟
_ چرا اینطوری حرف میزنی مگه چیکارت کردم؟مثل اینکه من نامزدتمااا
+چی ؟؟؟ چی راجبم فکر کردی؟ من نمیخامت طلاقتم دادم ولم کن دیگه.
_ امیر؟ تو طلاقمو دادی ولی من نفهمیدم؟ جالبه؟خیلیم جالبه؟
+دیگ زنگ نزن خدافز .
دینگگگگ گوشیو قطع کردم داشتم میرم که دیدم بازم گوشیم زنگ میخوره فهمیدم دوباره اون زنیکه اس ولی شماره کسه دیگ بود اسمش سیو بود،
نازنین بود....
با خدم گفتم : این اسکل چی میخاد دیگ، گوشیو برداشتم و گفتم:
+الو
_ الو عشقم خوبی؟
+بله فقد میشه صدام نکنی عشقم؟
_ چرا؟؟؟
+ چون نمیخام کسی که باهام صمیمی نیس با این اسم صدام کنه.
_اها خواستم بگم میای بریم خیابون؟بعدش بریم شهربازی دلم هوس کرده با تو برم بیرون
+هاننن؟ چی درموردم فکر کردی؟؟؟ فکر کردی من با تو میام شهربازی؟؟ هه بد چیزی فکر کردی،
_ ولی استاد خودتون گفتین هرکی بتونه حل کنه میبرمش بیرون
+ فلن وقت حل کردن نیس و موقش نرسیده تا فردا شو خش،
ادامه کمییی بعد🌚✨️
۱.۷k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.