پارت :۴
وقتی پسر عموت نامزدته و برات قلدری میکنه ....
با آین حرفت هسیونگ که کنارت نشسته بود و از زیر میز دستش رو روی رون پاهام میکشید باعث شد با دست فشار بدی به رون پات بده و بعد از اینکه به هیسونگ نگاه کردی فشار دستش رو بیشتر کرد و با لبخند نگاهت کرد از نگاهش مشخص بود که می گفت فراهم بد جور به فاک بری ...
برای اینکه موضوع رو عوض کنی با خنده رو به پدر و مادرش گفتی ...
" آخه هسیونگ چطور میتونن منو اذیت کنه ..
تنها اذیت کردنش این میتونه باشه که دلم زود زود براش تنگ میشه "
بعد از به اتمام رسوندن حرف دوباره نگاهی به هسیونگ کردی که هسیونگ با لبخند. گفت ...
" اه عشقم ببخشید که این جوری اذیت میشی
میدونی دیگه منم کار دارم نمی تونم زیاد پیشت باشم "
هیسونگ فشار دستش را روی رون پاهات کم کرد و دوباره مثل اول دستش را با ملایمت روی پاهات میکشید و هر از گاهی دستش رو پیش از حد بالا میبرد که باعث میشود از زیر میز دستش رو چنگ بزنی تا دست از سرت برداره ....
ادامه دارد....
با آین حرفت هسیونگ که کنارت نشسته بود و از زیر میز دستش رو روی رون پاهام میکشید باعث شد با دست فشار بدی به رون پات بده و بعد از اینکه به هیسونگ نگاه کردی فشار دستش رو بیشتر کرد و با لبخند نگاهت کرد از نگاهش مشخص بود که می گفت فراهم بد جور به فاک بری ...
برای اینکه موضوع رو عوض کنی با خنده رو به پدر و مادرش گفتی ...
" آخه هسیونگ چطور میتونن منو اذیت کنه ..
تنها اذیت کردنش این میتونه باشه که دلم زود زود براش تنگ میشه "
بعد از به اتمام رسوندن حرف دوباره نگاهی به هسیونگ کردی که هسیونگ با لبخند. گفت ...
" اه عشقم ببخشید که این جوری اذیت میشی
میدونی دیگه منم کار دارم نمی تونم زیاد پیشت باشم "
هیسونگ فشار دستش را روی رون پاهات کم کرد و دوباره مثل اول دستش را با ملایمت روی پاهات میکشید و هر از گاهی دستش رو پیش از حد بالا میبرد که باعث میشود از زیر میز دستش رو چنگ بزنی تا دست از سرت برداره ....
ادامه دارد....
۲.۷k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.