پرنس ماه 𝐩𝐚𝐫𝐭 ⁵
ویو ات:
با لیا برگشتیم عمارت دیدم جین میگه برم اماده شدم
وقتی اماده شدم
حرکت کردیم سمت وقتی رسیدیم دیدم دختر دایی جین و پسر دایی هاش هم اونجان
یکم حالم گرفته شد
و همش( 🤚 ) توی( 🤚) جین بود :))
.
.
ویو جین:
مادرم شام اورد شروع کردیم به خوردنش
وقتی تموم شد همش ات میگفت ک برگردیم عمارت چون انگار یکم اون فضا براش خسته کننده بود
بهش گفتم باشه
وسیله هارو جمع کردیم خدافسی کردیم رفتیم سمت عمارت
وقتی رفتیم تو همش دوست داشتم زودتر اون روز ک ات رو توی لباس عروس ببینم زودتر برسه
.
.
" ¹ هفته بعد"
.
.
ویو ات:
بلاخره اون روز رسید ک به پرنس ماه خودم برسم
جین ماننده گل و من مانند باغچه ارزوی بغل کردن گل را داشتم..
.
.
ویو جین:
بلاخره صبر و انتظار به پایان رسید و
بلاخره به تموم ارزویی ک داشتم رسیدم
زندگی قشنگ تر میشه با بودنت..
.
.
.
.
پایان:)
امیدوارم خوب شده باشه.. 🐾💚
فیک جدید داریم از تهیونگ خوشملمون
اگر بتونم امشب اپ میکنم اگر خیلی فردا
با لیا برگشتیم عمارت دیدم جین میگه برم اماده شدم
وقتی اماده شدم
حرکت کردیم سمت وقتی رسیدیم دیدم دختر دایی جین و پسر دایی هاش هم اونجان
یکم حالم گرفته شد
و همش( 🤚 ) توی( 🤚) جین بود :))
.
.
ویو جین:
مادرم شام اورد شروع کردیم به خوردنش
وقتی تموم شد همش ات میگفت ک برگردیم عمارت چون انگار یکم اون فضا براش خسته کننده بود
بهش گفتم باشه
وسیله هارو جمع کردیم خدافسی کردیم رفتیم سمت عمارت
وقتی رفتیم تو همش دوست داشتم زودتر اون روز ک ات رو توی لباس عروس ببینم زودتر برسه
.
.
" ¹ هفته بعد"
.
.
ویو ات:
بلاخره اون روز رسید ک به پرنس ماه خودم برسم
جین ماننده گل و من مانند باغچه ارزوی بغل کردن گل را داشتم..
.
.
ویو جین:
بلاخره صبر و انتظار به پایان رسید و
بلاخره به تموم ارزویی ک داشتم رسیدم
زندگی قشنگ تر میشه با بودنت..
.
.
.
.
پایان:)
امیدوارم خوب شده باشه.. 🐾💚
فیک جدید داریم از تهیونگ خوشملمون
اگر بتونم امشب اپ میکنم اگر خیلی فردا
۲۰.۸k
۰۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.