ویو جیا
ویو جیا
جیا: جئون جونگ کوکک( داد
* توجه کردید جیا سلیطس*
کوک: ببخشید من بتون زنگ میزنم
گوشیو قط کرد
کوک: هااا
جیا :بیا
( چون جیا خیلی گوچولو منظورش این بود که بیا پایین هم قدم شو یچی بت بگن)
جونگ کوک امدو رو ی پاش زانو زد حلوم
جیا: نقاشی کشیدمم ببین
نشونش دادم
اون خنثی نگام کرد
کوک: این یعنی چی
جیا: امروز نقاشی ارزومونو کشیدیم
منم ارزومو کشیدم که ی خانواده خوش بخت باشیم
کوک: (خنده تمسخر امیز) ..خانواده؟ .... هم چین چییزی اتفاق نمیفته
کوک پاشدو از بغلمرد شد
منم رفتم تو اتاقم
الان میگید که ناراحت شدم یا ن؟
خب ارع هر کی بود میشد اونا هیچ حسیبمندارن
لباسامو عوض کردمو گوشه اتاق کز کردمو
پامو بقل کردم
گریه؟ ن نمیکنم عادت دارم ولی نیاز گریه دارم
نمیتونمگریه کنمم
همونجا سرمو بین پام گزاشتمو پامو بقل کردمو تو فکر بود
زمان میگذشت و هوا تاریک شد و حتی برقارو هم روشن نکردم تو تارکی اتاق یگوشه
نشسته بودم
اینم از روز اول مدرسم
جیا: جئون جونگ کوکک( داد
* توجه کردید جیا سلیطس*
کوک: ببخشید من بتون زنگ میزنم
گوشیو قط کرد
کوک: هااا
جیا :بیا
( چون جیا خیلی گوچولو منظورش این بود که بیا پایین هم قدم شو یچی بت بگن)
جونگ کوک امدو رو ی پاش زانو زد حلوم
جیا: نقاشی کشیدمم ببین
نشونش دادم
اون خنثی نگام کرد
کوک: این یعنی چی
جیا: امروز نقاشی ارزومونو کشیدیم
منم ارزومو کشیدم که ی خانواده خوش بخت باشیم
کوک: (خنده تمسخر امیز) ..خانواده؟ .... هم چین چییزی اتفاق نمیفته
کوک پاشدو از بغلمرد شد
منم رفتم تو اتاقم
الان میگید که ناراحت شدم یا ن؟
خب ارع هر کی بود میشد اونا هیچ حسیبمندارن
لباسامو عوض کردمو گوشه اتاق کز کردمو
پامو بقل کردم
گریه؟ ن نمیکنم عادت دارم ولی نیاز گریه دارم
نمیتونمگریه کنمم
همونجا سرمو بین پام گزاشتمو پامو بقل کردمو تو فکر بود
زمان میگذشت و هوا تاریک شد و حتی برقارو هم روشن نکردم تو تارکی اتاق یگوشه
نشسته بودم
اینم از روز اول مدرسم
۹.۴k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.