پارت پنجم
پارت پنجم
ا/ت:یاااا باشه
رفتم صبحانه خورمو رفتم تو اتاق
«پرش زمانی به ۱ ماه بعد»
از خواب پاشدم و رفتم دست شوی و کارام رو انجام دادم و موهام رو بستم و یه هودی پوشیدمو رفتم پایین
جیمین:اووووو جووون چه خشگل شدی
ا/ت:(خنده)مرسی
جیمین:بیا صبحانه
ا/ت:باشه اومدم
جیمین:خب یه سوال بپرسم؟
ا/ت:بپرس
جیمین:خب اممم خانوادت کجان؟
ا/ت:چطور؟
جیمین:بگووو
ا/ت:خب خانوادم مردن
جیمین:عامممم خب چیزه
ا/ت:چیه بگو فوضولیم گل کرد
جیمین:خب من میخواستم بیام خواستگاریت
ا/ت:هانننن شتتت یه دور دیگه بگو
جیمین:میخواستم بیام خواستگاریتتتت اوکیه
ا/ت:(با ته ته په ته)ها..ن چزا نمیتونم حمزش کنم
(با ته ته په ته میگه چرا نمیتونم حزمش کنم)
جیمین:بالاخره میکنی وقتی نشستی سر سفره عقد و برگه را امضا کردی حزمش میکنی
ا/ت:اهاا اوک
جیمین:خب کی آماده ای؟
ا/ت:من که الانم آمادم😂
جیمین:عه خوب پاشو
ا/ت:نه شوخی کردم بزار فردا بریم لباس بخریم بابا چرا عجله میکنی
جیمین:برا خانمی مث تو بایدم عجله کرد
ا/ت:بریم لباس بخریم؟😁
جیمین:بریم ولی برو شلوار بپوش
ا/ت:باشه بابا غیرتی😂
رفتمو شلوار پوشیدمو رفتیم
ا/ت:یاااا باشه
رفتم صبحانه خورمو رفتم تو اتاق
«پرش زمانی به ۱ ماه بعد»
از خواب پاشدم و رفتم دست شوی و کارام رو انجام دادم و موهام رو بستم و یه هودی پوشیدمو رفتم پایین
جیمین:اووووو جووون چه خشگل شدی
ا/ت:(خنده)مرسی
جیمین:بیا صبحانه
ا/ت:باشه اومدم
جیمین:خب یه سوال بپرسم؟
ا/ت:بپرس
جیمین:خب اممم خانوادت کجان؟
ا/ت:چطور؟
جیمین:بگووو
ا/ت:خب خانوادم مردن
جیمین:عامممم خب چیزه
ا/ت:چیه بگو فوضولیم گل کرد
جیمین:خب من میخواستم بیام خواستگاریت
ا/ت:هانننن شتتت یه دور دیگه بگو
جیمین:میخواستم بیام خواستگاریتتتت اوکیه
ا/ت:(با ته ته په ته)ها..ن چزا نمیتونم حمزش کنم
(با ته ته په ته میگه چرا نمیتونم حزمش کنم)
جیمین:بالاخره میکنی وقتی نشستی سر سفره عقد و برگه را امضا کردی حزمش میکنی
ا/ت:اهاا اوک
جیمین:خب کی آماده ای؟
ا/ت:من که الانم آمادم😂
جیمین:عه خوب پاشو
ا/ت:نه شوخی کردم بزار فردا بریم لباس بخریم بابا چرا عجله میکنی
جیمین:برا خانمی مث تو بایدم عجله کرد
ا/ت:بریم لباس بخریم؟😁
جیمین:بریم ولی برو شلوار بپوش
ا/ت:باشه بابا غیرتی😂
رفتمو شلوار پوشیدمو رفتیم
۴.۰k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.