یک روز سرد بارنی ( فیک شوگا) پارت۱☕
ات: آه خسته شدم پام ترکید لعنت به این زندگی
جیون: ات کارت تمام شده باهم بریم؟
ات: آره وایسا
لیمیون: خانم کیم
ات: بله رئیس
لیمیون: نرو ظرفا رو بشور بعد برو جریمه دیر اومدنت
ات: ولی رئیس
لیمیون: هیس!
ات: ولی
لیمیون : هیس!
ات: تاکی هیس هان؟ چرا ما دخترا هروقت می خوایم از حقمون دفاع کنیم هیس ساکت چرا؟
لیمیون: آقای جیون اگه کارت دوست داری برو
جیون: چ..چشم
ات: هی 😒
لیمیون: گند تر از دهنت حرف میزنی انگار یاد رفته تنها بودی کره من بهت کار دادم هانننن؟ یادت چقدر پول بهت قرض دادم خانوم کوچولو انگار باید جوری دیگه بهت حالی کنم ؟! هومممم باش
رئیس پیر کم کم خودش نزدیک دخترک میکرد
تو مگه پول برای اجاره خونت نمی خوای هوم؟!
چطور تو کمک من کنی خوش بگذره به من منم بیشتر از پولی که می خوای بهت میدم دخترای زیادی آرزوشون من یک نگاه کنم بهشون دخترجون(😑😑آره جون خودت به خاطر پولت)
دخترک ترسیده بود انقدر ترسیده بود که اصلا نفهمید پیر خرفت لباساش در آورده و داره به دختر نزدیک تر میشی
دخترک باید بلند میشد اون با تمام سختی زندگیش ساخته چندتا زد به پیر خرفت دخترک بکس بلد بود
هزینه کلاس بکس نداشت اما یک بار تو تلویزیون دید مسابقه بکس و تلاش کرد از اون به بعد با بدبختی یاد گرفت وقتی پیر مرد از خودش جدا کرد سریع در رفت انقدر دویید داشت گریه اش می گرفت از بدبختی
از خانواده اش که درکش نکردن از آرزوهاش که مردن از زندگی سختش با اجاره بالا
از بی پولی فقر از اینکه چرا اومده کره اگه نمی یومد قطعا بدتر میشد همینطور توی راه داشت اشک میریخت که باران زد انگار آسمان به پشتش زده گفته یک امشب رو گریه کن من جات گریه می کنم
اما مگه می تونستم گریه نکن همینطور که گریه میکرد خورد به یک نفر و...
جیون: ات کارت تمام شده باهم بریم؟
ات: آره وایسا
لیمیون: خانم کیم
ات: بله رئیس
لیمیون: نرو ظرفا رو بشور بعد برو جریمه دیر اومدنت
ات: ولی رئیس
لیمیون: هیس!
ات: ولی
لیمیون : هیس!
ات: تاکی هیس هان؟ چرا ما دخترا هروقت می خوایم از حقمون دفاع کنیم هیس ساکت چرا؟
لیمیون: آقای جیون اگه کارت دوست داری برو
جیون: چ..چشم
ات: هی 😒
لیمیون: گند تر از دهنت حرف میزنی انگار یاد رفته تنها بودی کره من بهت کار دادم هانننن؟ یادت چقدر پول بهت قرض دادم خانوم کوچولو انگار باید جوری دیگه بهت حالی کنم ؟! هومممم باش
رئیس پیر کم کم خودش نزدیک دخترک میکرد
تو مگه پول برای اجاره خونت نمی خوای هوم؟!
چطور تو کمک من کنی خوش بگذره به من منم بیشتر از پولی که می خوای بهت میدم دخترای زیادی آرزوشون من یک نگاه کنم بهشون دخترجون(😑😑آره جون خودت به خاطر پولت)
دخترک ترسیده بود انقدر ترسیده بود که اصلا نفهمید پیر خرفت لباساش در آورده و داره به دختر نزدیک تر میشی
دخترک باید بلند میشد اون با تمام سختی زندگیش ساخته چندتا زد به پیر خرفت دخترک بکس بلد بود
هزینه کلاس بکس نداشت اما یک بار تو تلویزیون دید مسابقه بکس و تلاش کرد از اون به بعد با بدبختی یاد گرفت وقتی پیر مرد از خودش جدا کرد سریع در رفت انقدر دویید داشت گریه اش می گرفت از بدبختی
از خانواده اش که درکش نکردن از آرزوهاش که مردن از زندگی سختش با اجاره بالا
از بی پولی فقر از اینکه چرا اومده کره اگه نمی یومد قطعا بدتر میشد همینطور توی راه داشت اشک میریخت که باران زد انگار آسمان به پشتش زده گفته یک امشب رو گریه کن من جات گریه می کنم
اما مگه می تونستم گریه نکن همینطور که گریه میکرد خورد به یک نفر و...
۶۰.۷k
۲۱ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.