نکند صبح که شد عشق خطاب ام نکنی
نکند صبح که شد عشق خطاب ام نکنی
نکند جِر بزنی ، هیچ حساب ام نکنی
گر چه گفتی که فقط خانه یِ امید منی
نگرانم که شبی خانه خراب ام نکنی
زده ام کنج ضریحِ تو گره ، خویشتن ام
به امیدی که تو این دفعه جواب ام نکنی
شده ام خوشه یِ آبستن این باغ ولی
ترسم این است بچینی و شراب ام نکنی
همه ی غصه ام اینست که در بازیِ عشق
به شگرد دگری بی تب و تاب ام نکنی
شب و جادوگریِ چشمِ پر از حیله یِ تو
چه کنم تا که شبیهِ همه خواب ام نکنی
.
نکند جِر بزنی ، هیچ حساب ام نکنی
گر چه گفتی که فقط خانه یِ امید منی
نگرانم که شبی خانه خراب ام نکنی
زده ام کنج ضریحِ تو گره ، خویشتن ام
به امیدی که تو این دفعه جواب ام نکنی
شده ام خوشه یِ آبستن این باغ ولی
ترسم این است بچینی و شراب ام نکنی
همه ی غصه ام اینست که در بازیِ عشق
به شگرد دگری بی تب و تاب ام نکنی
شب و جادوگریِ چشمِ پر از حیله یِ تو
چه کنم تا که شبیهِ همه خواب ام نکنی
.
۱.۵k
۰۴ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.