پارت ۵
پارت ۵
اشتباه محض
دیدم تهیونگ خوابه ساعت ۷ من لباسامم پیشم نبود شروع کردم به بیدار کردن تهیونگ
ات: تهیونگ (بلند
تهیونگ: هوم(خابالو
ات: تهیونگ ساعت ۷ بلند شو
تهیونگ: چی(بلند شد نشست رو تخت)
ات: من لباسامم پیشم نیست
تهیونگ: وایی راست میگی پس بلند شو تو صبحونه درست کن من حاضر شم بریم
ات: چی چرا من
تهیونگ: وا خب چیه مگه؟
ات: باشه پس تو حاضر شو
ویو ات
رفتم پایین آشپز خونه پیکیک درست کردم تهیونگ هم حاضر شد اومد پایین
تهیونگ: به به ببین ات خانم چه کرده همرو دیوونه کرده
ات: ساعت ۷:۱۵ منم لباسام خونس پس زود بخور
تهیونگ: تو نمیخوای لباساتو بپوشی
ات: بعدا لباساتو بهت میدم(تیشرت و شلواک رو میگه)
تهیونگ: باش
صبحونه رو خوردیم راه اوفتادیم خونه من رسیدیم من سریع لباس فرمم رو پوشیدم رفتم پایین سوار شدیم رفتیم مدرسه رفتیم توی کلاس که با استاد روبهرو شدیم
استاد: چرا دیر کردید؟(عصبی
تهیونگ و ات : ببخشید استاد دیگه تکرار نمیشه
استاد: این دفعه میگذرم برید بشینید
ات و تهیونگ رفتن سر جاشون نشستن
(زنگ خورد)
با تهیونگ رفتیم کافه تریا مدرسه هیچی چشمم خوربه جونگکوک با لایلا واقعا متاسفم براش هی داشت میخندیدن پس منم به تهیونگ هی جوک میگفتم بخنده نظرشون جلب شه
ات: میدونستی اگه ی کون مست سه چی میشه
تهیونگ: نه چی میشه؟
ات: مسکونی(خنده)
تهیونگ: میدونستی اگه یه لاکپشت قسم بخوره چی میگه
ات: چی میگه؟
تهیونگ: به لاکم(خنده)
ات: ایول(خنده)
ویو جونگکوک
داشتم با لایلا صحبت میکردم که صدای خنده تهیونگ رو شنیدم دیدم ات و تهیونگ دارن از خنده جر میخورن کی ات این همه با تهیونگ صمیمی شد؟ امروز هم باهم اومدن تازه دبر هم اومدن ولش اصلا به من چه
(زنگ خورد)
اشتباه محض
دیدم تهیونگ خوابه ساعت ۷ من لباسامم پیشم نبود شروع کردم به بیدار کردن تهیونگ
ات: تهیونگ (بلند
تهیونگ: هوم(خابالو
ات: تهیونگ ساعت ۷ بلند شو
تهیونگ: چی(بلند شد نشست رو تخت)
ات: من لباسامم پیشم نیست
تهیونگ: وایی راست میگی پس بلند شو تو صبحونه درست کن من حاضر شم بریم
ات: چی چرا من
تهیونگ: وا خب چیه مگه؟
ات: باشه پس تو حاضر شو
ویو ات
رفتم پایین آشپز خونه پیکیک درست کردم تهیونگ هم حاضر شد اومد پایین
تهیونگ: به به ببین ات خانم چه کرده همرو دیوونه کرده
ات: ساعت ۷:۱۵ منم لباسام خونس پس زود بخور
تهیونگ: تو نمیخوای لباساتو بپوشی
ات: بعدا لباساتو بهت میدم(تیشرت و شلواک رو میگه)
تهیونگ: باش
صبحونه رو خوردیم راه اوفتادیم خونه من رسیدیم من سریع لباس فرمم رو پوشیدم رفتم پایین سوار شدیم رفتیم مدرسه رفتیم توی کلاس که با استاد روبهرو شدیم
استاد: چرا دیر کردید؟(عصبی
تهیونگ و ات : ببخشید استاد دیگه تکرار نمیشه
استاد: این دفعه میگذرم برید بشینید
ات و تهیونگ رفتن سر جاشون نشستن
(زنگ خورد)
با تهیونگ رفتیم کافه تریا مدرسه هیچی چشمم خوربه جونگکوک با لایلا واقعا متاسفم براش هی داشت میخندیدن پس منم به تهیونگ هی جوک میگفتم بخنده نظرشون جلب شه
ات: میدونستی اگه ی کون مست سه چی میشه
تهیونگ: نه چی میشه؟
ات: مسکونی(خنده)
تهیونگ: میدونستی اگه یه لاکپشت قسم بخوره چی میگه
ات: چی میگه؟
تهیونگ: به لاکم(خنده)
ات: ایول(خنده)
ویو جونگکوک
داشتم با لایلا صحبت میکردم که صدای خنده تهیونگ رو شنیدم دیدم ات و تهیونگ دارن از خنده جر میخورن کی ات این همه با تهیونگ صمیمی شد؟ امروز هم باهم اومدن تازه دبر هم اومدن ولش اصلا به من چه
(زنگ خورد)
۶.۵k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.