زندگی مخفی پارت چهل سه بخش دوم
..........دید تهیونگ...............
۱۰:۳۰
گوشیم زنگ خورد
صدای زنگ گوشیم
آهنگ سولوی جونگ کوک بود
Too sad to dance
گوشیمو برداشتم و اسم بانی رو که روش دیدم لبخند زدم و راهمو سمت اتاقم منحرف کردم
(+تهیونگ
-جونگ کوک)
-سلام هیونگ
+سلام کوکی چطوری
همچی خوب پیش رفت؟؟
-اره
نقششون رو فهمیدم
+یه لحظه وایسا برم پیش اعضا که اونا هم بشنون
-اوکی
+بچه ها بیاید جونگ کوکه راجب نقشه آستری کیدز هست
جیمین:بزارش روی بلندگو
-بگو جونگ کوک
+اونا قراره بهتون حمله کنن
البته به ایتزی
چون اونا در حال حاضر ضعیف هستن
و حالا که جیمین برگشته
هر کاری میکنن تا بهتون حمله کنن و آسیب بزنن
من نقشه رو برای هوسوک میفرستم
حواستون باشه شما باید اون موقع ایتزی رو پوشش بدید.....(سرفه)
صدای سرفه جونگ کوک خیلی بد بود
-خب من برم بایی
+جونگ کوک مراقب خودت باش بای
(پایان تماس )
............دید جونگ کوک...............
سرفه ی بلندی کردم
وای دوباره
هی سرفه میکردم
گوشیم رو به زور برداشتم
«جونگ کوک:جنی نونا میتونی بیای تو اتاقم همین الاننن
۱۰:۳۲»
..........دید جنی..............
گوشیم پیامک اومد
بازش کردم
پیام کوک رو دیدم
«کیوتی:جنی نونا میتونی بیای تو اتاقم همین الاننن
۱۰:۳۲»
سریع از سر جام بلند شدم و رفتم تو اتاقش
روی زمین افتاده بود و به زور نفس میکشید
.........
ادامه دارد...
۱۰:۳۰
گوشیم زنگ خورد
صدای زنگ گوشیم
آهنگ سولوی جونگ کوک بود
Too sad to dance
گوشیمو برداشتم و اسم بانی رو که روش دیدم لبخند زدم و راهمو سمت اتاقم منحرف کردم
(+تهیونگ
-جونگ کوک)
-سلام هیونگ
+سلام کوکی چطوری
همچی خوب پیش رفت؟؟
-اره
نقششون رو فهمیدم
+یه لحظه وایسا برم پیش اعضا که اونا هم بشنون
-اوکی
+بچه ها بیاید جونگ کوکه راجب نقشه آستری کیدز هست
جیمین:بزارش روی بلندگو
-بگو جونگ کوک
+اونا قراره بهتون حمله کنن
البته به ایتزی
چون اونا در حال حاضر ضعیف هستن
و حالا که جیمین برگشته
هر کاری میکنن تا بهتون حمله کنن و آسیب بزنن
من نقشه رو برای هوسوک میفرستم
حواستون باشه شما باید اون موقع ایتزی رو پوشش بدید.....(سرفه)
صدای سرفه جونگ کوک خیلی بد بود
-خب من برم بایی
+جونگ کوک مراقب خودت باش بای
(پایان تماس )
............دید جونگ کوک...............
سرفه ی بلندی کردم
وای دوباره
هی سرفه میکردم
گوشیم رو به زور برداشتم
«جونگ کوک:جنی نونا میتونی بیای تو اتاقم همین الاننن
۱۰:۳۲»
..........دید جنی..............
گوشیم پیامک اومد
بازش کردم
پیام کوک رو دیدم
«کیوتی:جنی نونا میتونی بیای تو اتاقم همین الاننن
۱۰:۳۲»
سریع از سر جام بلند شدم و رفتم تو اتاقش
روی زمین افتاده بود و به زور نفس میکشید
.........
ادامه دارد...
۱.۳k
۲۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.