🍷ارباب و برده 🍷پارت 28
🍷ارباب و برده🍷
پارت_28
ا/ت:رو چی؟
کوک:ببین...خودتو به اون راه نزن.....واقعا دلم بد*****تو میخواد
ا/ت:خب....خب...آخه....
کوک:یا خودت میشینی یا امشب بعد از پارتی تضمین نمیکنم دختر باقی مونده باشی!!!!!!!!!
ا/ت: ب....ب.....ب....اشه
کوک:آفرین...دختر خوبم...(نیشخند)
*میشینه رو دیگ کوک و کوک از درد یه اههه مردونه سر میده*کوک آروم سرشو کنار گوش ا/ت میبره و آروم با صدای خش دار میگه:
کوک: چرا انقد خوبی؟
*کوک کمر ا/تو میگیره و رو دیگش تکونش میده ..که ا/ت میگه:.*
ا/ت:نمیشه بزاریش واسه یه وقت دیگه تقریبا ساعته ۲ ....
کوک:خب؟
ا/ت: الان نهار رو آماده کردن...اوم....من گشنمه....!
کوک: خب واسه نهار چی میخوای؟
ا/ت: هر چی باشه مهم نیست....خیلی گشنمه.....
کوک:واقعا؟اوکی....خب من نهارتو میدم(خنده ی تغص.....نگاه به دیگش)
ا/ت:عااااا.....نه......ممنون.....فقط بیا بریم پایین واسه نهار......
کوک: ولی من هنوز راضی نشدم.....(کمر ا/ت رو ول میکنه و ا/ت بلند میشه و میره سمت در اتاق.....و میگه:)
ا/ت: شب راضیت میکنم....! من رفتم واسه نهار....تو هم بیا روم نمیشه تنهابرم......
کوک:چرا؟
ا/ت: آخه من اون دختر پسرایی که تازه اومدن رو نمیشناسم......
کوک: اوکی بریم....فقط!......
ا/ت: فقط چی؟؟
کوک: هیچی......فقط زیاد به پسرا نگاه نکن......
ا/ت:باشه....(با حالت خیلی کیوت)
کوک: .......(از رو تخت بلند میشه و میره سمت ا/ت و لپشو آروم میبوسه.....)
ا/ت: ......(شکه شده و فقط به کوک نگاه میکنه)
کوک:...........(یه دور از سر تا نوک انگشتهای ا/ت رو نگاه میکنه اخم میکنه و میگه:)این لباست......عوم.....یکم......
ا/ت: خب چشه.....خودت اینارو دادی بپوشم.....!(مظلومانه...)
کوک: .....OK.....بریم.....(در اتاق رو باز میکنه و میرن بیرون)
ویو ا/ت: واقعا از کاراش و حرفاش سر در نمیارم......داشتیم از پله ها میرفتیم پایین که همه ی اونایی که سر میز بودن......نگاهمون میکردن.....
*سر میز نهار بعد از سلام و احوالپرسی در ساعت ۲ و ۱۵ دقیقه ی بعد از ظهر*
کوک:خب خیلی خوش اومدین همگیتون.....میدونید که چرا امروز اینجا جمع شدیم.......یه یاد آوری میکنم.....پارتی امشب برای امضای قرارداد انتقال اسلحه های گرم ، توسط کلارا و مایکله......و برادر آیرین به عنوان شاهد اصلی و بقیه تون به عنوان شاهدین دیگه امضا و مهر میکنید...... (کسایی که سر میز نشستن:کوک.....ا/ت.....کتی....ایرین....میامیسا.....جسیکا......جولیا......هلن......و جی هوپ.....شوگا......جیمین....... تهیونگ.......نامجون......جین......مایکل......کلارا.......میدلای دختر خاله ی کوک که اکس کوکه....)
کوک:خب حالا باید به همدیگه معرفیتون کنم......اول از همه این دوست دختر من جئون ا/ته.......(به ا/ت اشاره میکنه)
ویو ا/ت: جئون ا/ت .....خوشم اومد......همه به من نگاه میکردن......یه تعظیم کوچولو کردم و همه گفتن:از اشناییت خوشبختیم......
کوک: خب اول از همه از بزرگترینمون.....نامجون برنامه ریز و مغز متفکر گروه و همسرش که ۲ ساله باهم ازدواج کردن جولیا......(بهشون اشاره میکنه و اونا هم تعظیم میکنن)
جین......راننده و تهیه کننده ی گروه و همسرش که ۶ ماهه ازدواج کردن هلن.....(بهشون اشارهمیکنه و اونا هم تعظیم میکنن)
تهیونگ دست راست من و دوست دخترش جسیکا(بهشون اشاره میکنه و اونا هم تعظیم میکنن)
جیمین قمارباز گروه و کسی که کار ها رو پیش میبره و دوست دخترش میامیسا...(بهشون اشاره میکنه و اونا هم تعظیم میکنن)
شوگا.....تک تیر انداز و مربی دفاعی گروه و دوست دخترش آیرین که دوست دوست دختر منه (بهشون اشاره میکنه و اونا هم تعظیم میکنن)
جی هوپ.....کسی که هزینه های گروه رو به طور شخصی پرداخت میکنه و نامزدش کتی...(بهشون اشاره میکنه و اونا هم تعظیم میکنن)
و مایکل....یکی از طرف های اصلی معامله و کلارا هم همینطور...اونا شریک کاری همن.....(بهشون اشاره میکنه و اونا چون کره ای نیستن آمریکایی هستن فقط دست تکون میدن)
و میدلای طراح دکوراسیون مشهور کره که برای طراحی اینجا برای پارتی امشب اومده.....((((((((( عکس هاشون رو میزارم ...عکس اعضا رو نمیزارم ولی ....عکس دوست دختراشون و عکس مایکل و کلارا و میدلای رو میزارم))))))))))
{پایان}
آخ دستم شکست😢
پارت_28
ا/ت:رو چی؟
کوک:ببین...خودتو به اون راه نزن.....واقعا دلم بد*****تو میخواد
ا/ت:خب....خب...آخه....
کوک:یا خودت میشینی یا امشب بعد از پارتی تضمین نمیکنم دختر باقی مونده باشی!!!!!!!!!
ا/ت: ب....ب.....ب....اشه
کوک:آفرین...دختر خوبم...(نیشخند)
*میشینه رو دیگ کوک و کوک از درد یه اههه مردونه سر میده*کوک آروم سرشو کنار گوش ا/ت میبره و آروم با صدای خش دار میگه:
کوک: چرا انقد خوبی؟
*کوک کمر ا/تو میگیره و رو دیگش تکونش میده ..که ا/ت میگه:.*
ا/ت:نمیشه بزاریش واسه یه وقت دیگه تقریبا ساعته ۲ ....
کوک:خب؟
ا/ت: الان نهار رو آماده کردن...اوم....من گشنمه....!
کوک: خب واسه نهار چی میخوای؟
ا/ت: هر چی باشه مهم نیست....خیلی گشنمه.....
کوک:واقعا؟اوکی....خب من نهارتو میدم(خنده ی تغص.....نگاه به دیگش)
ا/ت:عااااا.....نه......ممنون.....فقط بیا بریم پایین واسه نهار......
کوک: ولی من هنوز راضی نشدم.....(کمر ا/ت رو ول میکنه و ا/ت بلند میشه و میره سمت در اتاق.....و میگه:)
ا/ت: شب راضیت میکنم....! من رفتم واسه نهار....تو هم بیا روم نمیشه تنهابرم......
کوک:چرا؟
ا/ت: آخه من اون دختر پسرایی که تازه اومدن رو نمیشناسم......
کوک: اوکی بریم....فقط!......
ا/ت: فقط چی؟؟
کوک: هیچی......فقط زیاد به پسرا نگاه نکن......
ا/ت:باشه....(با حالت خیلی کیوت)
کوک: .......(از رو تخت بلند میشه و میره سمت ا/ت و لپشو آروم میبوسه.....)
ا/ت: ......(شکه شده و فقط به کوک نگاه میکنه)
کوک:...........(یه دور از سر تا نوک انگشتهای ا/ت رو نگاه میکنه اخم میکنه و میگه:)این لباست......عوم.....یکم......
ا/ت: خب چشه.....خودت اینارو دادی بپوشم.....!(مظلومانه...)
کوک: .....OK.....بریم.....(در اتاق رو باز میکنه و میرن بیرون)
ویو ا/ت: واقعا از کاراش و حرفاش سر در نمیارم......داشتیم از پله ها میرفتیم پایین که همه ی اونایی که سر میز بودن......نگاهمون میکردن.....
*سر میز نهار بعد از سلام و احوالپرسی در ساعت ۲ و ۱۵ دقیقه ی بعد از ظهر*
کوک:خب خیلی خوش اومدین همگیتون.....میدونید که چرا امروز اینجا جمع شدیم.......یه یاد آوری میکنم.....پارتی امشب برای امضای قرارداد انتقال اسلحه های گرم ، توسط کلارا و مایکله......و برادر آیرین به عنوان شاهد اصلی و بقیه تون به عنوان شاهدین دیگه امضا و مهر میکنید...... (کسایی که سر میز نشستن:کوک.....ا/ت.....کتی....ایرین....میامیسا.....جسیکا......جولیا......هلن......و جی هوپ.....شوگا......جیمین....... تهیونگ.......نامجون......جین......مایکل......کلارا.......میدلای دختر خاله ی کوک که اکس کوکه....)
کوک:خب حالا باید به همدیگه معرفیتون کنم......اول از همه این دوست دختر من جئون ا/ته.......(به ا/ت اشاره میکنه)
ویو ا/ت: جئون ا/ت .....خوشم اومد......همه به من نگاه میکردن......یه تعظیم کوچولو کردم و همه گفتن:از اشناییت خوشبختیم......
کوک: خب اول از همه از بزرگترینمون.....نامجون برنامه ریز و مغز متفکر گروه و همسرش که ۲ ساله باهم ازدواج کردن جولیا......(بهشون اشاره میکنه و اونا هم تعظیم میکنن)
جین......راننده و تهیه کننده ی گروه و همسرش که ۶ ماهه ازدواج کردن هلن.....(بهشون اشارهمیکنه و اونا هم تعظیم میکنن)
تهیونگ دست راست من و دوست دخترش جسیکا(بهشون اشاره میکنه و اونا هم تعظیم میکنن)
جیمین قمارباز گروه و کسی که کار ها رو پیش میبره و دوست دخترش میامیسا...(بهشون اشاره میکنه و اونا هم تعظیم میکنن)
شوگا.....تک تیر انداز و مربی دفاعی گروه و دوست دخترش آیرین که دوست دوست دختر منه (بهشون اشاره میکنه و اونا هم تعظیم میکنن)
جی هوپ.....کسی که هزینه های گروه رو به طور شخصی پرداخت میکنه و نامزدش کتی...(بهشون اشاره میکنه و اونا هم تعظیم میکنن)
و مایکل....یکی از طرف های اصلی معامله و کلارا هم همینطور...اونا شریک کاری همن.....(بهشون اشاره میکنه و اونا چون کره ای نیستن آمریکایی هستن فقط دست تکون میدن)
و میدلای طراح دکوراسیون مشهور کره که برای طراحی اینجا برای پارتی امشب اومده.....((((((((( عکس هاشون رو میزارم ...عکس اعضا رو نمیزارم ولی ....عکس دوست دختراشون و عکس مایکل و کلارا و میدلای رو میزارم))))))))))
{پایان}
آخ دستم شکست😢
۱۲.۱k
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.