p5
ب: بابا این چیمیگهههههه(بلند شده روی میز میزنه😂💫)
بابا:ارومباش...جییا دخترم نه بادیگارد هم تو و هم بندایا هس
جیسا:باباااا
ب:بابا تهیونگ بادیگارد شخصی من بود شخصی
بابا:متاسفم دخترا
ج:اوففف(بلند میشه میره)
ب:ایششش حق الاصاف که پدرش تویی
ب:
یه نیم نگاهی به تهیونگ دادم که بی احساس به همچی داشت نگاممیکرد خیلی سرده اه به من چه
رفتمنشستم کنار جیسا دختره از خود راضی مثل ننشه
ته:
داشتن بحث میکردن ...سرمن؟ ایش بابا تهیونگ چی میگی بسش کن رفتمنشستم پشت فرمون تو اینه داشتم نگاشون میکردمجیسا خیلی شنگوله بندایا خیلی عجیب و غریبه انساننمیفهمه فازش جیه جیسا هم خیلی زنونس با نفرت داشتن همو نگاه میکردن
ب:
داشتم جییا رو دید میزدم که ماشین وایساد
ج:تهیونگ جون چرا وایسادی؟
ته:اه اممم میشه اینجا پیاده بشین؟
ج:چرا؟
ب:به توچه عزیز ببا بریم دیگه(پیاده میشه)
ب:نمیایییییی
ج:میام ..بای بای تهیونگی(چشمک)
ته:ب ب با بای
ته:
اونا رفتن داخل مدرسشون از پشتم کپی همن نچ نچ تهیونگ به تو یه چیزایی شده بهتره هرچه زود تر برم وگرنه کوک میبینه اه داداش کوچولو من همه اینا رو مادر اینا انجام داد متاسفم متاسف اههه
ب:
وارد مدرسه شدیم
ب:امیدوارم پیش هم نشینیم
ج:همچنین خواهر گلم
ب:خواهرت تو حلقم
ج:اهم اهم(سرفه)
ب:رفتم نشستم رو نیمکتم هیچکی نبود تو کلاس جیسا بیرون بود چون قرار بود استاد بگه بیا تو
نشسته بودم که گوشیمزنگ خورد لینا بود بزا برمزیر نیمکت جواب بدم
ب:ها؟
ل:دختره احمق چرا نگفتی دوقلوت اومده مدرست؟
ب:تو از کجا میدونی(نقطه:ارومحرف میزنن)
ل:دیدمش بعد ازش پرسیدم که حالت چطوره نفهمیدم که تو نیستی هیچ دیگه همینجوری
ب:اها ببین لین...(که معلم اومد)
استاد:سلامبچه ها دانش اموز جدید داریم لی جیسا بیا تو دخترم
جیسا:هایییی
همه:مسخرمون کردین اینکه بندایا هست
جی جی:بابا شوخی کردن
ب:
از زیر نیمکت اومدم بیرون
ب:نه من اینجام
همه:جیغغغغغع
استاد:بسههههه ایشون دوقلو بندایا هست
همه:چیییی
استاد :هرچی
استاد:جاها عوص میشه لیدا(هم نیمکتی بندایا)تو برو پیش جئون یاهم شما خواهرا رو یه جا نزاریم جیسا تو برو پیش لیدا بشین جونگ کوک توهم بیا پیش بندایا درس رو شروع کنیم
ب:
یا حضرت عباس دوباره این اومد
کوک:خوشحالم که پیشتم خوشگل من
ب:جان؟
کوک:میبینی مخ زنیم چقدر خوبه
ب:افتضاحه
کوک: مثل تو
ب:جاننننن
کوک:میگم افتضاحی
ب:تورو میدمبه مدیر اقای جئون
کوک:بده ببین چیمیشه
ب:
زنگ خورد رفتم دم گوش کوک گفتم که ازممعذرت خواهی کنه وگرنه میرم به مدیر میگم اونم گف جرآتش رو نداری منم لج کردمو گفتم مدیرم کوک رو ضایع کرد داشت با حرص منو نگا میکرد(دیگه چیزی نگفتن و اخر زنگ خورد)
کوک:بندایااا
دوستون دارممم شبتون خوش💋🍓🥺💫
بابا:ارومباش...جییا دخترم نه بادیگارد هم تو و هم بندایا هس
جیسا:باباااا
ب:بابا تهیونگ بادیگارد شخصی من بود شخصی
بابا:متاسفم دخترا
ج:اوففف(بلند میشه میره)
ب:ایششش حق الاصاف که پدرش تویی
ب:
یه نیم نگاهی به تهیونگ دادم که بی احساس به همچی داشت نگاممیکرد خیلی سرده اه به من چه
رفتمنشستم کنار جیسا دختره از خود راضی مثل ننشه
ته:
داشتن بحث میکردن ...سرمن؟ ایش بابا تهیونگ چی میگی بسش کن رفتمنشستم پشت فرمون تو اینه داشتم نگاشون میکردمجیسا خیلی شنگوله بندایا خیلی عجیب و غریبه انساننمیفهمه فازش جیه جیسا هم خیلی زنونس با نفرت داشتن همو نگاه میکردن
ب:
داشتم جییا رو دید میزدم که ماشین وایساد
ج:تهیونگ جون چرا وایسادی؟
ته:اه اممم میشه اینجا پیاده بشین؟
ج:چرا؟
ب:به توچه عزیز ببا بریم دیگه(پیاده میشه)
ب:نمیایییییی
ج:میام ..بای بای تهیونگی(چشمک)
ته:ب ب با بای
ته:
اونا رفتن داخل مدرسشون از پشتم کپی همن نچ نچ تهیونگ به تو یه چیزایی شده بهتره هرچه زود تر برم وگرنه کوک میبینه اه داداش کوچولو من همه اینا رو مادر اینا انجام داد متاسفم متاسف اههه
ب:
وارد مدرسه شدیم
ب:امیدوارم پیش هم نشینیم
ج:همچنین خواهر گلم
ب:خواهرت تو حلقم
ج:اهم اهم(سرفه)
ب:رفتم نشستم رو نیمکتم هیچکی نبود تو کلاس جیسا بیرون بود چون قرار بود استاد بگه بیا تو
نشسته بودم که گوشیمزنگ خورد لینا بود بزا برمزیر نیمکت جواب بدم
ب:ها؟
ل:دختره احمق چرا نگفتی دوقلوت اومده مدرست؟
ب:تو از کجا میدونی(نقطه:ارومحرف میزنن)
ل:دیدمش بعد ازش پرسیدم که حالت چطوره نفهمیدم که تو نیستی هیچ دیگه همینجوری
ب:اها ببین لین...(که معلم اومد)
استاد:سلامبچه ها دانش اموز جدید داریم لی جیسا بیا تو دخترم
جیسا:هایییی
همه:مسخرمون کردین اینکه بندایا هست
جی جی:بابا شوخی کردن
ب:
از زیر نیمکت اومدم بیرون
ب:نه من اینجام
همه:جیغغغغغع
استاد:بسههههه ایشون دوقلو بندایا هست
همه:چیییی
استاد :هرچی
استاد:جاها عوص میشه لیدا(هم نیمکتی بندایا)تو برو پیش جئون یاهم شما خواهرا رو یه جا نزاریم جیسا تو برو پیش لیدا بشین جونگ کوک توهم بیا پیش بندایا درس رو شروع کنیم
ب:
یا حضرت عباس دوباره این اومد
کوک:خوشحالم که پیشتم خوشگل من
ب:جان؟
کوک:میبینی مخ زنیم چقدر خوبه
ب:افتضاحه
کوک: مثل تو
ب:جاننننن
کوک:میگم افتضاحی
ب:تورو میدمبه مدیر اقای جئون
کوک:بده ببین چیمیشه
ب:
زنگ خورد رفتم دم گوش کوک گفتم که ازممعذرت خواهی کنه وگرنه میرم به مدیر میگم اونم گف جرآتش رو نداری منم لج کردمو گفتم مدیرم کوک رو ضایع کرد داشت با حرص منو نگا میکرد(دیگه چیزی نگفتن و اخر زنگ خورد)
کوک:بندایااا
دوستون دارممم شبتون خوش💋🍓🥺💫
۳۰.۲k
۱۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.