هاییی چیطورین ؟
هاییی چیطورین ؟
هفت پسر + دختر
پارت ۱۳
ویو راوی *
دختر توی اتاق بود از وقتی لباسش رو عوض کرده بود پایین نرفته بود خب میترسید اگه نامجوو ازش سوالی میمرسید نمیتونست در بره و نمیخواست اون خاطرات رو به یاد بیاره به اطراف نگاهی انداخت که چشمش به دسته های بازی کوک میوفته میره و دسته و تلویزیونی که اونجا بود رو روشن میکنه و با چشمایی که توشون ذوق هست شروع به بازی میکنه که یکی وارد اتاق میشه
ـوااااو بازیتم خوبه که
دخترک برمیگرده که با فرشته زندگیش روبه رو میشه !جیمین ! پسر با لبخند وارد شد و کنار دختر نشست و قهوه ای که تو دستش بود رو کنار دختر گذاشت و به تلویزیون روبه روش خیره شد
ـادامه نمیدی ؟
دختر با صدای پسر به خودش اومد سرش رو این ور و اون ور کرد تا حواسش جم شه و دوباره نگاهش رو داد به تلویزیون و به ادامه ی بازیش پیوست در حالی که یه بیننده با لبخند به بازیش نگا میکرد.
دقایقی بعد*
دختر بلاخره از اتاق خارج شد و با پسر به پایین رفت و وارد اون جمع شد که داشتن فیلم میدیدن دختر به ارومی پیش پسر نشست که پاپ کورنی به سمتش گرفته شد
ـ بدون این نمیچسبه
سرش رو اورد بالا که با جونگ کوک رو به رو شد لبخندی زد و پاپ کورن رو ازش گرفت و به فیلم نگاه کرد داشتم با لذت و آرامش نگا میکردن آماااا پسر و دختر داخل فیلم به هم خیره شدن و نفس هاشون به هم بر خورد کرد خطر در کمین بود و هنگام بوسه عاشقونه ای که نشان از عشقشون بود همه به دخترک هجوم بردن به نحوی سعی کردن دخترک صحنه رو نبینه و ندید چون پسر کنارش به سرعت دستش رو روی چشمای دخترک گذاشت دخترک فقط داشت صدا های اطرافش رو میشنید که میگفتن
=هیووونگ بزنش جلوو
÷ یکی چشمش رو بگیرههه
×این کنترل لامصب کوشششش
٪کنترلللل
-صدا کردن یه شیع بی جون فایده نداره
÷ دستت رو از رو چشش ور ندار
دخترک از وضیعتی که داخلشه خندش گرفت و جیمین این رو متوجه شد و لبخند زد بالاخره بعد کلی غوغا کنترل پیدا شد و اون صحنه ها جلو رفت بدون کنترل تلویزیون و دخترک دوباره تونست نور تلویزیون رو ببینه و به نگاه کردن فیلمش ادامه بده ولی قیافه ی اون شیش تا پسر بهتر و خنده دار تر از فیلم بود .....
هفت پسر + دختر
پارت ۱۳
ویو راوی *
دختر توی اتاق بود از وقتی لباسش رو عوض کرده بود پایین نرفته بود خب میترسید اگه نامجوو ازش سوالی میمرسید نمیتونست در بره و نمیخواست اون خاطرات رو به یاد بیاره به اطراف نگاهی انداخت که چشمش به دسته های بازی کوک میوفته میره و دسته و تلویزیونی که اونجا بود رو روشن میکنه و با چشمایی که توشون ذوق هست شروع به بازی میکنه که یکی وارد اتاق میشه
ـوااااو بازیتم خوبه که
دخترک برمیگرده که با فرشته زندگیش روبه رو میشه !جیمین ! پسر با لبخند وارد شد و کنار دختر نشست و قهوه ای که تو دستش بود رو کنار دختر گذاشت و به تلویزیون روبه روش خیره شد
ـادامه نمیدی ؟
دختر با صدای پسر به خودش اومد سرش رو این ور و اون ور کرد تا حواسش جم شه و دوباره نگاهش رو داد به تلویزیون و به ادامه ی بازیش پیوست در حالی که یه بیننده با لبخند به بازیش نگا میکرد.
دقایقی بعد*
دختر بلاخره از اتاق خارج شد و با پسر به پایین رفت و وارد اون جمع شد که داشتن فیلم میدیدن دختر به ارومی پیش پسر نشست که پاپ کورنی به سمتش گرفته شد
ـ بدون این نمیچسبه
سرش رو اورد بالا که با جونگ کوک رو به رو شد لبخندی زد و پاپ کورن رو ازش گرفت و به فیلم نگاه کرد داشتم با لذت و آرامش نگا میکردن آماااا پسر و دختر داخل فیلم به هم خیره شدن و نفس هاشون به هم بر خورد کرد خطر در کمین بود و هنگام بوسه عاشقونه ای که نشان از عشقشون بود همه به دخترک هجوم بردن به نحوی سعی کردن دخترک صحنه رو نبینه و ندید چون پسر کنارش به سرعت دستش رو روی چشمای دخترک گذاشت دخترک فقط داشت صدا های اطرافش رو میشنید که میگفتن
=هیووونگ بزنش جلوو
÷ یکی چشمش رو بگیرههه
×این کنترل لامصب کوشششش
٪کنترلللل
-صدا کردن یه شیع بی جون فایده نداره
÷ دستت رو از رو چشش ور ندار
دخترک از وضیعتی که داخلشه خندش گرفت و جیمین این رو متوجه شد و لبخند زد بالاخره بعد کلی غوغا کنترل پیدا شد و اون صحنه ها جلو رفت بدون کنترل تلویزیون و دخترک دوباره تونست نور تلویزیون رو ببینه و به نگاه کردن فیلمش ادامه بده ولی قیافه ی اون شیش تا پسر بهتر و خنده دار تر از فیلم بود .....
۱۴.۹k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.