رقیب عشقی پارت ۳
ات ویو
کار های کافه تموم شد و حتی نمی تونستم از خستگی روی پاهام وایسم
به زور لباسمو پوشیدم و در کافه رو بستم
خیابون خیلی تاریک بود و حتما همه میترسیدند این وقت شب بیان بیرون اما من از شدت خستگی زیاد حتی جونی برای ترسیدن نداشتم
همینطور داشتم راه میرفتم که احساس کردم یکی پشت سرمه
خیلی آروم برگشتم اما کسی نبود
سعی کردم به راهم ادامه بدم که یهو همه جا تاریک شد
چند ساعت بعد
ات ویو
به زور چشمامو باز کردم و سعی کردم تکون بخورم
سرم گیج میرفت
توی یه اتاق با تم مشکی بودم
از جام بلند شدم و رفتم سمت در سعی کردم بازش کنم اما قفل بود
شروع کردم به داد زدن که بعد چند دقیقه دو نفر در رو باز کردن
بهشون که نگاه کردم همون دو نفر بودن
تهیونگ:چرا انقدر سرو صدا میکنی
ات:ولم کنین چرا منو اوردین اینجا
کوک:از این به بعد خونت اینجاست حرف اضافه هم نباشه
ات ویو
سعی کردم از زیر دستشون فرار کنم ولی نشد
یهو یقمو گرفتن و پرتم کردن روی تخت
جفتشون روم خیمه زدن سعی کردم پسشون بزنم ولی اصلا تکون نمی خوردن
جفتشون سرشون رو تو گردنم فرو بردن
نفس های داغشون به پوستم میخورد و
حس عجیبی بهم دست میداد
هم داشتم لذت میبرم هم میخواستم از رو بلند بشن
https://wisgoon.com/melina_armyy
کار های کافه تموم شد و حتی نمی تونستم از خستگی روی پاهام وایسم
به زور لباسمو پوشیدم و در کافه رو بستم
خیابون خیلی تاریک بود و حتما همه میترسیدند این وقت شب بیان بیرون اما من از شدت خستگی زیاد حتی جونی برای ترسیدن نداشتم
همینطور داشتم راه میرفتم که احساس کردم یکی پشت سرمه
خیلی آروم برگشتم اما کسی نبود
سعی کردم به راهم ادامه بدم که یهو همه جا تاریک شد
چند ساعت بعد
ات ویو
به زور چشمامو باز کردم و سعی کردم تکون بخورم
سرم گیج میرفت
توی یه اتاق با تم مشکی بودم
از جام بلند شدم و رفتم سمت در سعی کردم بازش کنم اما قفل بود
شروع کردم به داد زدن که بعد چند دقیقه دو نفر در رو باز کردن
بهشون که نگاه کردم همون دو نفر بودن
تهیونگ:چرا انقدر سرو صدا میکنی
ات:ولم کنین چرا منو اوردین اینجا
کوک:از این به بعد خونت اینجاست حرف اضافه هم نباشه
ات ویو
سعی کردم از زیر دستشون فرار کنم ولی نشد
یهو یقمو گرفتن و پرتم کردن روی تخت
جفتشون روم خیمه زدن سعی کردم پسشون بزنم ولی اصلا تکون نمی خوردن
جفتشون سرشون رو تو گردنم فرو بردن
نفس های داغشون به پوستم میخورد و
حس عجیبی بهم دست میداد
هم داشتم لذت میبرم هم میخواستم از رو بلند بشن
https://wisgoon.com/melina_armyy
۹.۸k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.