کوک من p3
ات:اشکال ندارد بخشیدم
میا:پس میخوای اون پسره رو شام دعوت کنی ؟
ات:اره
میا:اوکی
ات:میا میشه یچیزایی در مورد دیت بگی
میا:مگه نگفتی یه شام سادس کلک
ات:اره ولی از چشای پسره معلومه کراشه
میا:اووووووو
ات:مرگ
ات:حالا میخوای یاد بدی بهم یا نه
میا:اوکی آروم باش خب اولین نکته
اینکه...
ات ویو
میا یه عالمه نکته گفت خب شاید به کارم اومد ،،
میا:من خستم میخوام برم بخوابم
ات:باشه منم خستم
میا : باش فعلا
میا رفت تو اتاق خوابش و منم خسته بودم پس رفتم بخوابم رفتم تو اتاق روتین پوستیمو انجام دادم و خوابیدم
سیاهی مطلق 🌑
فردا صبح با آلارم گوشیم بیدار شدم باید میرفتم سالن
نکته : (ات امروز میخواست با میا بره چند تا عکس از خودشون بگیرند و تو اتاقاشون بچسبونن )
امروز ساعت ۹ تا ۱۰ باید میرفتم سالن سریع بلند شدم یه آرایش ساده کردم یه لباس خوشگل پوشیدم (اسلاید دوم)و با میا رفتیم سالن
........
فلش بک به بعد عکاسی
اومدم بیرون دیدم یه ناشناس پیام داده
کوک :سلام من همون شخصم اسمم کیم مین جو هست (دروغ🗿)
تو چی ؟!
ات: سلام خوشبختم منم ات هستم
کوک:امشب کجا بریم
ات ویو
نمیدونستم واقعا بهم پیام بده ولی من یه رستوران خیلی خوب میشناسم نمیدونم بهش بگم یا نه انقدر فکر کردم تا رسیدم به اینکه بهش بگم
ات: من یه رستوران عالی میشناسم
کوک : ادرس؟
ات : خیابان.....................
کوک:آها باش پس ساعت ۸ میبینمت
ات:باشه
مکالمه تموم
شد
ات ویو
چرا انقدر راحت صحبت میکنه انگار ۲۰ سال ازم بزرگ تره
کوک ویو
اولین بار بود شیفته ی این دختر شده بودم ولی نه من نباید عاشق بشم ارمیا پارم میکنن😂
خم کوچولو به نظر میرسه خب امروز ساعت ۸ میبینمش
ات :میا من گشنمه
میا:خب تو که صبحونه خوردی من همونم نخوردم
ات: ولی بازم گشنمه
میا:منم
ات:نظرت چیه برم کروسان با شیر کاکائو از اونور خیابون بگیرم بیام
میا:منم میام
ات: باش
رفتیم شیر کاکائو با کروسان خریدیمو خوردیم
.....................
سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه میا قرار بود کیمچی درست کنه
رسیدیم رفتیم تو لباسامونو عوض کردیم و کیمچی درست کردیم
......
رفتیم نشستیم سر میز و با هم کیمچی خوردیم ساعت ۲ بود خسته بودم رفتم تو لحاف و خوابیدم تا ساعت ۵
سیاهی مطلق🖤
با صدای میابلند شدم دیدم ساعت ۵ هست
میا:بلند شو خوابالو بلند شووووووو
ات: باشه بیدارم کردی راحت شدی😵
میا : اره
ات:مرگ:(
...........
میا:پس میخوای اون پسره رو شام دعوت کنی ؟
ات:اره
میا:اوکی
ات:میا میشه یچیزایی در مورد دیت بگی
میا:مگه نگفتی یه شام سادس کلک
ات:اره ولی از چشای پسره معلومه کراشه
میا:اووووووو
ات:مرگ
ات:حالا میخوای یاد بدی بهم یا نه
میا:اوکی آروم باش خب اولین نکته
اینکه...
ات ویو
میا یه عالمه نکته گفت خب شاید به کارم اومد ،،
میا:من خستم میخوام برم بخوابم
ات:باشه منم خستم
میا : باش فعلا
میا رفت تو اتاق خوابش و منم خسته بودم پس رفتم بخوابم رفتم تو اتاق روتین پوستیمو انجام دادم و خوابیدم
سیاهی مطلق 🌑
فردا صبح با آلارم گوشیم بیدار شدم باید میرفتم سالن
نکته : (ات امروز میخواست با میا بره چند تا عکس از خودشون بگیرند و تو اتاقاشون بچسبونن )
امروز ساعت ۹ تا ۱۰ باید میرفتم سالن سریع بلند شدم یه آرایش ساده کردم یه لباس خوشگل پوشیدم (اسلاید دوم)و با میا رفتیم سالن
........
فلش بک به بعد عکاسی
اومدم بیرون دیدم یه ناشناس پیام داده
کوک :سلام من همون شخصم اسمم کیم مین جو هست (دروغ🗿)
تو چی ؟!
ات: سلام خوشبختم منم ات هستم
کوک:امشب کجا بریم
ات ویو
نمیدونستم واقعا بهم پیام بده ولی من یه رستوران خیلی خوب میشناسم نمیدونم بهش بگم یا نه انقدر فکر کردم تا رسیدم به اینکه بهش بگم
ات: من یه رستوران عالی میشناسم
کوک : ادرس؟
ات : خیابان.....................
کوک:آها باش پس ساعت ۸ میبینمت
ات:باشه
مکالمه تموم
شد
ات ویو
چرا انقدر راحت صحبت میکنه انگار ۲۰ سال ازم بزرگ تره
کوک ویو
اولین بار بود شیفته ی این دختر شده بودم ولی نه من نباید عاشق بشم ارمیا پارم میکنن😂
خم کوچولو به نظر میرسه خب امروز ساعت ۸ میبینمش
ات :میا من گشنمه
میا:خب تو که صبحونه خوردی من همونم نخوردم
ات: ولی بازم گشنمه
میا:منم
ات:نظرت چیه برم کروسان با شیر کاکائو از اونور خیابون بگیرم بیام
میا:منم میام
ات: باش
رفتیم شیر کاکائو با کروسان خریدیمو خوردیم
.....................
سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه میا قرار بود کیمچی درست کنه
رسیدیم رفتیم تو لباسامونو عوض کردیم و کیمچی درست کردیم
......
رفتیم نشستیم سر میز و با هم کیمچی خوردیم ساعت ۲ بود خسته بودم رفتم تو لحاف و خوابیدم تا ساعت ۵
سیاهی مطلق🖤
با صدای میابلند شدم دیدم ساعت ۵ هست
میا:بلند شو خوابالو بلند شووووووو
ات: باشه بیدارم کردی راحت شدی😵
میا : اره
ات:مرگ:(
...........
۲.۸k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.