پارت183
#پارت183
شیطونکِ بابا🥺💜
چشمامو بستم و خواستم بخوابم که یکی بالا سرم عین عجل معطل ظاهر شد و گفت:
+ به به میبینم که اینجا خوابیدی عزیزم!!
با شنیدن صدای نازی ، هوفی کشیدم و از روی مبل بلند شدم
_ تورو سننه؟! فضولی مگه؟!
نازی نور گوشیشو زد تو چشمم که دستمو گذاشتم جلوی چشمام تا کور نشم
+ نه اومدم ببینم همچی اوکیه؟! چیزی کم و کسر بود بهم بگو حتما ، ناسلامتی شما خانوم این خونه ای دیگه
داشت منو مسخره میکرد و
_ بگیر اونور اون وامونده رو
نازی نورو از روی چشمام برداشت و ریز ریز خندید
خیلی ازش فشاری بودم و اگه اون جاسوسیمو نمیکرد ، امشب اینجوری نمیشد...
دندونامو روی هم فشردم و پرحرص گفتم:
_ یه کاری نکن بزنم لتو پارت کنم دختره ی نفهم
نزدیک منم نیا که اصلا حوصله اتو ندارم فهمیدی یا نه؟!
+ دعوات شد باهاش نه؟! نقشه اتو بهم ریختم؟؟ اوخی ببخشید
_ برو بابا تو گوز کدوم سوراخی باشی که بخوای نقشه های منو خراب کنی؟ مال این حرفا نیستی
صورتشو نزدیکم اورد و گفت :
+ دیگه داری گنده تر از دهنت حرف میزنیاا
چند ثانیه ای تو چشماش زل زدم تا از رو بره و شرشو از سرم کم کنه اما مثل اینکه ول کن نبود
هولش دادم عقب و فحشی نثارش کردم و به سمت اتاقمون رفتم
بهتر بود نزدیک افراز بمونم تا این دختره ی روان پریش مزاحمم نشه و باهام کاری نداشته باشه
جلوی در اتاق نشستم و زانوهامو بغل کردم
سرمو روی دستام گذاشتم و آهی کشیدم
شیطونکِ بابا🥺💜
چشمامو بستم و خواستم بخوابم که یکی بالا سرم عین عجل معطل ظاهر شد و گفت:
+ به به میبینم که اینجا خوابیدی عزیزم!!
با شنیدن صدای نازی ، هوفی کشیدم و از روی مبل بلند شدم
_ تورو سننه؟! فضولی مگه؟!
نازی نور گوشیشو زد تو چشمم که دستمو گذاشتم جلوی چشمام تا کور نشم
+ نه اومدم ببینم همچی اوکیه؟! چیزی کم و کسر بود بهم بگو حتما ، ناسلامتی شما خانوم این خونه ای دیگه
داشت منو مسخره میکرد و
_ بگیر اونور اون وامونده رو
نازی نورو از روی چشمام برداشت و ریز ریز خندید
خیلی ازش فشاری بودم و اگه اون جاسوسیمو نمیکرد ، امشب اینجوری نمیشد...
دندونامو روی هم فشردم و پرحرص گفتم:
_ یه کاری نکن بزنم لتو پارت کنم دختره ی نفهم
نزدیک منم نیا که اصلا حوصله اتو ندارم فهمیدی یا نه؟!
+ دعوات شد باهاش نه؟! نقشه اتو بهم ریختم؟؟ اوخی ببخشید
_ برو بابا تو گوز کدوم سوراخی باشی که بخوای نقشه های منو خراب کنی؟ مال این حرفا نیستی
صورتشو نزدیکم اورد و گفت :
+ دیگه داری گنده تر از دهنت حرف میزنیاا
چند ثانیه ای تو چشماش زل زدم تا از رو بره و شرشو از سرم کم کنه اما مثل اینکه ول کن نبود
هولش دادم عقب و فحشی نثارش کردم و به سمت اتاقمون رفتم
بهتر بود نزدیک افراز بمونم تا این دختره ی روان پریش مزاحمم نشه و باهام کاری نداشته باشه
جلوی در اتاق نشستم و زانوهامو بغل کردم
سرمو روی دستام گذاشتم و آهی کشیدم
۱.۶k
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.