طلسم شده او ‹ پارت ۱۱ ›
طلسم شده او ‹ پارت ۱۱ ›
ویو ادمین
وارد عمارت میشن و تهیونگ خرید های ا.ت رو توی اتاق بغلی اتاق خودش میزاره
ته : اگه دوس نداشتی که پیش من بخوابی این اتاقته
ا.ت : خیلی ممنونم ازت تهیونگی
ته : کاری نکردم
ا.ت : -میپره توی بغلش- راستی واسه امروز عصر چی بپوشم ؟
ته : همشون به تنت میاد...
ا.ت : -گوشیش زنگ میخوره- عه مامانم داره زنگ میزنه
ته : جواب بده
شروع مکالمه-
ا.ت : الو ، سلام مامانی چطوری
م.ا : سلام دخترم ، چرا نیومدی خونه
ا.ت : مامان راستش دوستم از امریکا اومده واسه همین مادر و پدرش اصرار میکنن که واسه ی ناهار مهمونشون باشم ، عصر حتما میام
م.ا : ا.ت جواب پدرتو چی بدم ؟ همش نگرانته
ا.ت : من خوبم مامانی نگرانم نباشین
م.ا : باشه پس زود بیا
ا.ت : چشممم
م.ا : بعدا میبینمت
ا.ت : منم همینطور بای باییی
پایان مکالمه-
ته : چیشد مادرت چی گفت ؟
ا.ت : گفت که پدرم خیلی نگرانم شده واسه اینکه نرفتم خونه
ته : فقط چندساعت دیگه تحمل کنن میریم خب ؟
ا.ت : باشه -لبخند میزنه-
ته : تقریبا ساعت ۲ هست ، من خیلی گشنمه تو چی ؟
ا.ت : میشه این بار من غذا درست کنم ؟
ته : معلومه که میشه ، میخوام دستپخت پرنسسمو ببینم
ا.ت : -خجالت میکشه-
ویو ادمین
ا.ت رفت توی اشپزخونه و بعد از تقریبا ۳۰ مین ی سوپ بیبیمباپ درست کرد
ا.ت : -غذارو میچینه روی میز- بفرمایین
ته : اوممم میدونستی من عاشق بیبیمباپ ام ؟
ا.ت : واقعا ؟
ته : اره ، ظاهرش که خیلی خوب بنظر میرسه
ا.ت : نوش جونت -لبخند میزنه-
ته : -از غذا تست میکنه- اومم واقعا خوشمزست
ا.ت : چیزیش کم نیست ؟
ته : یچیزی کمه
ا.ت : چی ؟ -نگران میشه-
ته : تو -میخنده-
ا.ت : عه ترسیدم -اروم به شونه تهیونگ میزنه-
ته : توام بخور خیلی خوشمزه شده
ا.ت : -از غذا میخوره- واقعا خوشمزستتت
ته : دیدی گفتم
ا.ت : وای خیلی خوشمزه شده -تا تهشو میخوره-
ته : یواش بخور خفه میشی
۱۰ مین بعد
ا.ت : اخیش خیلی خوشمزه بود ، تو بازم میخوای واست بیارم ؟
ته : نه ، ممنونم خیلی زیاد خوردم
ا.ت : باشه
ته : خب دیگه بریم استراحت کنیم؟
ا.ت : بریم فیلم ببینیمممم
ته : باشه -میخنده-
شرط پارت بعد : ۵ کام - ۵ لایک
ویو ادمین
وارد عمارت میشن و تهیونگ خرید های ا.ت رو توی اتاق بغلی اتاق خودش میزاره
ته : اگه دوس نداشتی که پیش من بخوابی این اتاقته
ا.ت : خیلی ممنونم ازت تهیونگی
ته : کاری نکردم
ا.ت : -میپره توی بغلش- راستی واسه امروز عصر چی بپوشم ؟
ته : همشون به تنت میاد...
ا.ت : -گوشیش زنگ میخوره- عه مامانم داره زنگ میزنه
ته : جواب بده
شروع مکالمه-
ا.ت : الو ، سلام مامانی چطوری
م.ا : سلام دخترم ، چرا نیومدی خونه
ا.ت : مامان راستش دوستم از امریکا اومده واسه همین مادر و پدرش اصرار میکنن که واسه ی ناهار مهمونشون باشم ، عصر حتما میام
م.ا : ا.ت جواب پدرتو چی بدم ؟ همش نگرانته
ا.ت : من خوبم مامانی نگرانم نباشین
م.ا : باشه پس زود بیا
ا.ت : چشممم
م.ا : بعدا میبینمت
ا.ت : منم همینطور بای باییی
پایان مکالمه-
ته : چیشد مادرت چی گفت ؟
ا.ت : گفت که پدرم خیلی نگرانم شده واسه اینکه نرفتم خونه
ته : فقط چندساعت دیگه تحمل کنن میریم خب ؟
ا.ت : باشه -لبخند میزنه-
ته : تقریبا ساعت ۲ هست ، من خیلی گشنمه تو چی ؟
ا.ت : میشه این بار من غذا درست کنم ؟
ته : معلومه که میشه ، میخوام دستپخت پرنسسمو ببینم
ا.ت : -خجالت میکشه-
ویو ادمین
ا.ت رفت توی اشپزخونه و بعد از تقریبا ۳۰ مین ی سوپ بیبیمباپ درست کرد
ا.ت : -غذارو میچینه روی میز- بفرمایین
ته : اوممم میدونستی من عاشق بیبیمباپ ام ؟
ا.ت : واقعا ؟
ته : اره ، ظاهرش که خیلی خوب بنظر میرسه
ا.ت : نوش جونت -لبخند میزنه-
ته : -از غذا تست میکنه- اومم واقعا خوشمزست
ا.ت : چیزیش کم نیست ؟
ته : یچیزی کمه
ا.ت : چی ؟ -نگران میشه-
ته : تو -میخنده-
ا.ت : عه ترسیدم -اروم به شونه تهیونگ میزنه-
ته : توام بخور خیلی خوشمزه شده
ا.ت : -از غذا میخوره- واقعا خوشمزستتت
ته : دیدی گفتم
ا.ت : وای خیلی خوشمزه شده -تا تهشو میخوره-
ته : یواش بخور خفه میشی
۱۰ مین بعد
ا.ت : اخیش خیلی خوشمزه بود ، تو بازم میخوای واست بیارم ؟
ته : نه ، ممنونم خیلی زیاد خوردم
ا.ت : باشه
ته : خب دیگه بریم استراحت کنیم؟
ا.ت : بریم فیلم ببینیمممم
ته : باشه -میخنده-
شرط پارت بعد : ۵ کام - ۵ لایک
۱.۴k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.