My Lucifer-³⁶-
My Lucifer
Part:³⁶
____________
_ا/ت ویو فردا_
+: از خواب بیدارشدم و دسته جونگکوک رو دور کمرم حی کردم سعی کردم از بغلش بیام بیرون ولی محکم تر بغلم کرد
_:یه دقه آروم بگیر بزار پنج دقیقه بخوابم بعد پاشو
+:پوفف باشه
پنج دقیقه گذشت. بلاخره ولم کرد پاشدم آروم سمت دسشویی قدم برداشتم چشام تار میدید چون تازه از خواب بیدارشدم بخاطره همین تادستم گذاشتم رو دستگیره نمدنم چر ولی افتادم و همینطوری به دستگیره در آویزون شدم از پشت صدا خنده کسی شنیدم جونگکوکه دیگه کسه دیگه ای نمیتونه باشه بلند شدم رفتم داخل دسشویی دست و صورتم رو کامل شستم روتین پوستیم رو انجام دادم اومدم بیرون رفتم پایین تو آشپزخونه چون ظهر بود گذاشتم غذا بپزه و یه صبحونه خوردم جونگکوک هنوز بیدار نشده بود رفتم پشت دره اتاق دستگیره درو پایین کشیدم و خواستم برم داخل که
_:*ترسوندش*
+:جیغغغغغغغغغغ
+:عه کوک تویی ترسوندیم
_:توهم منو ترسوندی چقد جیغت بلند بود🤌😐
+:مدنم.واییییی غذام عین جت از پله ها رفتم پایین زیره غذارو روشن کردم شانس آوردم که نسوخت تموم مدت کوکی داشت نگام میکرد منم بش زل زدم تا دو دقیقه فک کنم همینطور بودیم که دستم لیز خورد نزدیک بود بیوفتم خودمو گرفتم
_:فک کنم از شدت جذابی مت حول شدییی(به یاد جین🙂)
+:نه خیییییرم دستتم لیییز خوووورد
_:منم باور کردم
+:نکن
_:نمیکنم
+:آفرین
_:باشه
+:چی باشه؟
_:هیچی
+:اوکی
رفتم غذارو کشیدم و رفتم به جونگکوک گفتم بیاد برا غذا
+:جونگکوککک
_:بلههههه
+:بیا برا غذا
_:اوم باشه.بزار ببینم چی درست کردی......اوم دستپختت به خودم رفته😌🤏
+:.......*سکوت*
غذا رو خوردیم بعد رفتم ظرفارو جمع کردم وبردم شستم
_:ا/ت
+:بلییی
_:من میرم به عمارت میام باشه
+:باشه
_:خدافظ*بوسش کرد*
+:خدافظظظظظظ
خواستم برم انیمه ببینم هیچی نبود باش بخورم پس رفتم لباسام عوض کردم و رفتم مغازه ک...که ه..هیونحین رو دیدم!اونم منودیدسریع از اونجا دور شدم تصمیم گرفتم به جونگکوک بگم پس زنگ زدم بهش
+:الو؟
_:سلام بیب چیزی شده؟
+:کوک من اومدم که یچی بخرم هیونجین رو دیدم اونم منو دید
_:ببین ا/ت الان کجایی؟
+:تو یه کوچه که تاریکه خیلیم کوچیک
_: اتفاقا تز اونجا دورشو مثلا به خونه کی نزدیکی؟
+:آیو فک کنم آره آره آیو
_:خب خوبه سریع برو سمت خونه آیو من شب میام اونجا دنبالت اصلا نمیری خونه ها!
(گایز تو عمارت فقط جونگکوک و تهیونگ هستن*شیپ شیپ*)
+:به حرف جونگکوک گوش دادم(پ بیا نده🌚)و رفتم خونه آیو
در زدم که آیو درو باز نکرد کسی که درو باز کرد.........
Part:³⁶
____________
_ا/ت ویو فردا_
+: از خواب بیدارشدم و دسته جونگکوک رو دور کمرم حی کردم سعی کردم از بغلش بیام بیرون ولی محکم تر بغلم کرد
_:یه دقه آروم بگیر بزار پنج دقیقه بخوابم بعد پاشو
+:پوفف باشه
پنج دقیقه گذشت. بلاخره ولم کرد پاشدم آروم سمت دسشویی قدم برداشتم چشام تار میدید چون تازه از خواب بیدارشدم بخاطره همین تادستم گذاشتم رو دستگیره نمدنم چر ولی افتادم و همینطوری به دستگیره در آویزون شدم از پشت صدا خنده کسی شنیدم جونگکوکه دیگه کسه دیگه ای نمیتونه باشه بلند شدم رفتم داخل دسشویی دست و صورتم رو کامل شستم روتین پوستیم رو انجام دادم اومدم بیرون رفتم پایین تو آشپزخونه چون ظهر بود گذاشتم غذا بپزه و یه صبحونه خوردم جونگکوک هنوز بیدار نشده بود رفتم پشت دره اتاق دستگیره درو پایین کشیدم و خواستم برم داخل که
_:*ترسوندش*
+:جیغغغغغغغغغغ
+:عه کوک تویی ترسوندیم
_:توهم منو ترسوندی چقد جیغت بلند بود🤌😐
+:مدنم.واییییی غذام عین جت از پله ها رفتم پایین زیره غذارو روشن کردم شانس آوردم که نسوخت تموم مدت کوکی داشت نگام میکرد منم بش زل زدم تا دو دقیقه فک کنم همینطور بودیم که دستم لیز خورد نزدیک بود بیوفتم خودمو گرفتم
_:فک کنم از شدت جذابی مت حول شدییی(به یاد جین🙂)
+:نه خیییییرم دستتم لیییز خوووورد
_:منم باور کردم
+:نکن
_:نمیکنم
+:آفرین
_:باشه
+:چی باشه؟
_:هیچی
+:اوکی
رفتم غذارو کشیدم و رفتم به جونگکوک گفتم بیاد برا غذا
+:جونگکوککک
_:بلههههه
+:بیا برا غذا
_:اوم باشه.بزار ببینم چی درست کردی......اوم دستپختت به خودم رفته😌🤏
+:.......*سکوت*
غذا رو خوردیم بعد رفتم ظرفارو جمع کردم وبردم شستم
_:ا/ت
+:بلییی
_:من میرم به عمارت میام باشه
+:باشه
_:خدافظ*بوسش کرد*
+:خدافظظظظظظ
خواستم برم انیمه ببینم هیچی نبود باش بخورم پس رفتم لباسام عوض کردم و رفتم مغازه ک...که ه..هیونحین رو دیدم!اونم منودیدسریع از اونجا دور شدم تصمیم گرفتم به جونگکوک بگم پس زنگ زدم بهش
+:الو؟
_:سلام بیب چیزی شده؟
+:کوک من اومدم که یچی بخرم هیونجین رو دیدم اونم منو دید
_:ببین ا/ت الان کجایی؟
+:تو یه کوچه که تاریکه خیلیم کوچیک
_: اتفاقا تز اونجا دورشو مثلا به خونه کی نزدیکی؟
+:آیو فک کنم آره آره آیو
_:خب خوبه سریع برو سمت خونه آیو من شب میام اونجا دنبالت اصلا نمیری خونه ها!
(گایز تو عمارت فقط جونگکوک و تهیونگ هستن*شیپ شیپ*)
+:به حرف جونگکوک گوش دادم(پ بیا نده🌚)و رفتم خونه آیو
در زدم که آیو درو باز نکرد کسی که درو باز کرد.........
۹.۱k
۳۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.