پارت ۲۸
ویو ا.ت
برا اینکه دلشو به دست بیارم تصمیم گرفتم یکم بچسبم بهش هم خودم هم دوست دارم هم تبق شناختی که من ازش دارم از اینکه بچسبم بهش قطعااااا خوشش میاد
ویو جونکوک
اومد رو پاهام و قشنگ رفت رو اونم نشست کیف کردم ولی به رو خودم نیاوردم که دارم حال میکنم خودموسرد نشون دادم نزدیکه ده دقیقه گذشت من سرم تو برگه ها بود و ا.ت داشت رو پاهام لول میخورد
جونکوک . دارم کارای شرکتی انجام میدم ا.ت اصلا حاله این کارا رو ندارم بورو پایین(سرد)
ا.ت . ولی من دوست دارم بشینم اینجا(لوس)
جونکوک . اینهمه صندلی خب بشین رو اونا
ا.ت . این صندلی که روش نشستم خیلی بهتره
جونکوک . گفتم بورو(داد)
ا.ت . عصبانی میشی جذاب میشی ددی(دستشو میکشه به سینه ی جونکوک بعد هم یقشو صاف میکنه)
جونکوک . منظورت از این کارا چیه
ا.ت . منظوره خاصی ندارم
جونکوک . پس چته!؟؟
ا.ت اومد تو یه میلی متریه صورتم ل.ب.ا.ش.و گذاشت رو ل.ب.ا.م و مک های آرومی میزد این چرا اینقدر شیتونی میکنه چش شده،آهههه میخواستم تا شب باهاش بد باشم ولی...آخخخخ از دست تو ا.ت دیگه تاقت نیاوردم و شروع کردم وحشیانه بوسیدنش همینجوری داشتم میبوسیدم که یهو گوشیم زنگ خورد از ا.ت جدا شدم داشت با تعجب نگاه میکرد نگاه صفحه گوشی کردم نوشته بود .نفسم. من خواهرمو سیو کرده بودم نفسم و آخرین باری که دیدمش چندین ساله پیش بود و الان اومده سئول تا بهم سر بزنه
برا اینکه دلشو به دست بیارم تصمیم گرفتم یکم بچسبم بهش هم خودم هم دوست دارم هم تبق شناختی که من ازش دارم از اینکه بچسبم بهش قطعااااا خوشش میاد
ویو جونکوک
اومد رو پاهام و قشنگ رفت رو اونم نشست کیف کردم ولی به رو خودم نیاوردم که دارم حال میکنم خودموسرد نشون دادم نزدیکه ده دقیقه گذشت من سرم تو برگه ها بود و ا.ت داشت رو پاهام لول میخورد
جونکوک . دارم کارای شرکتی انجام میدم ا.ت اصلا حاله این کارا رو ندارم بورو پایین(سرد)
ا.ت . ولی من دوست دارم بشینم اینجا(لوس)
جونکوک . اینهمه صندلی خب بشین رو اونا
ا.ت . این صندلی که روش نشستم خیلی بهتره
جونکوک . گفتم بورو(داد)
ا.ت . عصبانی میشی جذاب میشی ددی(دستشو میکشه به سینه ی جونکوک بعد هم یقشو صاف میکنه)
جونکوک . منظورت از این کارا چیه
ا.ت . منظوره خاصی ندارم
جونکوک . پس چته!؟؟
ا.ت اومد تو یه میلی متریه صورتم ل.ب.ا.ش.و گذاشت رو ل.ب.ا.م و مک های آرومی میزد این چرا اینقدر شیتونی میکنه چش شده،آهههه میخواستم تا شب باهاش بد باشم ولی...آخخخخ از دست تو ا.ت دیگه تاقت نیاوردم و شروع کردم وحشیانه بوسیدنش همینجوری داشتم میبوسیدم که یهو گوشیم زنگ خورد از ا.ت جدا شدم داشت با تعجب نگاه میکرد نگاه صفحه گوشی کردم نوشته بود .نفسم. من خواهرمو سیو کرده بودم نفسم و آخرین باری که دیدمش چندین ساله پیش بود و الان اومده سئول تا بهم سر بزنه
۴.۰k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.