Part 1 وحشی
Part 1 وحشی
ا/ت ویو
تقریبا یک ماهه که مامان و بابا از کره
به تایلند نقل مکان کردن به منم قول دادن که وقتی دانشگاهم تموم شد میان و منو با خودشون میبرن تا اون موقع من باید پیش چانهو بمونم چانهو خیلی با من خوبه و از من مراقبت میکنه البته تا زمانی که تنهاییم وقتی که دوستاش اینجان گرمه دوستاشه انگار ا/تی وجود نداره
ولی در هر حال ما رابطه خواهر برادری خوبی رو با هم داریم
تقریبا هرشب رفیقای چان میان خونه ما دیگه برام یه چیز عادی شده و اونا رو مثل دوستای خودم میبینم.
امروز شنبه هست
الان دارم صبحونه میخورم که برم دانشگاه داشتم کیفم رو برمیداشتم که برم بیرون که صدای چانهو اومد
=ات وایسا من میرسونمت
+ممنونم ولی خودم میرما
=نه وایسا ، خودمم بیرون کار دارم خودم میبرمت
+باشه ممنونم
سوار ماشین شدیم
بعد ۱۰ مین رسیدیم از چان خداحافظی کردم و
وارد مدرسه شدم رفتم تو کلاس مثل همیشه شلوغ و پر سرصدا
استاد اومد و دوباره شروع کرد به توضیح درس جدید مثل همیشه نکته برداری میکردم
زنگ تفریح خورد امروز میسو نبود پس تنها بودم زمان بی وقفه میگذشت کلاس بعدی شروع شد و به سرعت تموم شد.
توی خیابون منتظر چانهو بودم که ماشینش رو دیدم سوار شدم سلام کردم سکوتی بینمون حکم فرما بود که چانهو لب تر کرد و گفت....
لطفا لایک کنید💓
ا/ت ویو
تقریبا یک ماهه که مامان و بابا از کره
به تایلند نقل مکان کردن به منم قول دادن که وقتی دانشگاهم تموم شد میان و منو با خودشون میبرن تا اون موقع من باید پیش چانهو بمونم چانهو خیلی با من خوبه و از من مراقبت میکنه البته تا زمانی که تنهاییم وقتی که دوستاش اینجان گرمه دوستاشه انگار ا/تی وجود نداره
ولی در هر حال ما رابطه خواهر برادری خوبی رو با هم داریم
تقریبا هرشب رفیقای چان میان خونه ما دیگه برام یه چیز عادی شده و اونا رو مثل دوستای خودم میبینم.
امروز شنبه هست
الان دارم صبحونه میخورم که برم دانشگاه داشتم کیفم رو برمیداشتم که برم بیرون که صدای چانهو اومد
=ات وایسا من میرسونمت
+ممنونم ولی خودم میرما
=نه وایسا ، خودمم بیرون کار دارم خودم میبرمت
+باشه ممنونم
سوار ماشین شدیم
بعد ۱۰ مین رسیدیم از چان خداحافظی کردم و
وارد مدرسه شدم رفتم تو کلاس مثل همیشه شلوغ و پر سرصدا
استاد اومد و دوباره شروع کرد به توضیح درس جدید مثل همیشه نکته برداری میکردم
زنگ تفریح خورد امروز میسو نبود پس تنها بودم زمان بی وقفه میگذشت کلاس بعدی شروع شد و به سرعت تموم شد.
توی خیابون منتظر چانهو بودم که ماشینش رو دیدم سوار شدم سلام کردم سکوتی بینمون حکم فرما بود که چانهو لب تر کرد و گفت....
لطفا لایک کنید💓
۹.۳k
۱۱ اسفند ۱۴۰۱