پارت = ۹۶
تقاص دوستی
برگشت و جدی بهم زل زد، بهتر بود زود تر فرار میکردم .
در ماشین و سریع باز کردم متوجه شدم لباسمو از عقب کشید ولی دیر بود چون از ماشین بیرون اومده بودم .
^دارین چیکار میکنین ؟
÷عین سگ و گربه افتادین دنبال هم .
صدای اِما و جیمینو شنیدم که دلیل دیوونه بازیمونو میپرسیدن .
شروع کردم به دوییدن ، به سمت دریا حرکت کردم و تو راستای موجا میدوییدم .
که از پشت بلندم کرد .
+ولم کن مگه چی گفتم .
سرشو به سمت گوشم کج کرد و گفت .
_نشنیدم چی گفتی ، کی بدبختت کرد ؟
همینطور به سمت دریا قدم برمیداشت .
+نمیتونی مجبورم کنی حرفمو عوض کنم .
شروع کرد به قلقلک دادنم .
صدای قهقهم کل ساحلو برداشته بود .
+باشه باشه ببخشید.
از سمت چپ اِما با جیمین میومدن .
حواسم به اونا بود که یهو از اون فاصله تو اب افتادم .
وقتی سرمو از اب اوردم بیرون ، تمام تن و بدنم خیس بود با اخم به کوک خیره شدم .
÷اوو کوک قبر خودتو کندی .
الان دیگه من بودم که دنبالش میکردم .
پایان
از طرف نویسنده: این داستان هم با پایانی زیبا تموم شد ، اگه به خودم بود میتونستم ۱۰۰ پارت دیگه از دوران خوششون بنویسم ولی خب اگه ماجرایی وجود نداشته باشه داستان لوس میشه پس چه بهتر که در اوج به داستان پایان بدیم ☆
برگشت و جدی بهم زل زد، بهتر بود زود تر فرار میکردم .
در ماشین و سریع باز کردم متوجه شدم لباسمو از عقب کشید ولی دیر بود چون از ماشین بیرون اومده بودم .
^دارین چیکار میکنین ؟
÷عین سگ و گربه افتادین دنبال هم .
صدای اِما و جیمینو شنیدم که دلیل دیوونه بازیمونو میپرسیدن .
شروع کردم به دوییدن ، به سمت دریا حرکت کردم و تو راستای موجا میدوییدم .
که از پشت بلندم کرد .
+ولم کن مگه چی گفتم .
سرشو به سمت گوشم کج کرد و گفت .
_نشنیدم چی گفتی ، کی بدبختت کرد ؟
همینطور به سمت دریا قدم برمیداشت .
+نمیتونی مجبورم کنی حرفمو عوض کنم .
شروع کرد به قلقلک دادنم .
صدای قهقهم کل ساحلو برداشته بود .
+باشه باشه ببخشید.
از سمت چپ اِما با جیمین میومدن .
حواسم به اونا بود که یهو از اون فاصله تو اب افتادم .
وقتی سرمو از اب اوردم بیرون ، تمام تن و بدنم خیس بود با اخم به کوک خیره شدم .
÷اوو کوک قبر خودتو کندی .
الان دیگه من بودم که دنبالش میکردم .
پایان
از طرف نویسنده: این داستان هم با پایانی زیبا تموم شد ، اگه به خودم بود میتونستم ۱۰۰ پارت دیگه از دوران خوششون بنویسم ولی خب اگه ماجرایی وجود نداشته باشه داستان لوس میشه پس چه بهتر که در اوج به داستان پایان بدیم ☆
۱.۶k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.