عشق دوست داشتنی
پارت 13
می سونگ :بریم حیاط بشینیم؟
همه: فکر خوبیه
هانا و کوک:😐 داری شوخی میکنی دیگه؟
می سونگ: نه
هانا: آخه یونجین خوابیده!
می سونگ: بی سیم اتاقش رو نیاوردی؟
هانا: چرا باید بیارم؟ 😂
می سونگ:..
جیهوپ: مگه زیر یونجین تشک نیست؟
کوک: چرا !
جیهوپ: خب دیگه.. از لبه های تشکش میگیریم و میبریمش حیاط*
کوک: باشه *
*
هانا: جونگ کوککک..
کوک: چیه؟
هانا: نمیبینی بچه داره عرق میکنه؟ ( آروم لباساش رو در آوردم) خیلی گرمهه هواا..با باد بزن از فاصله دور بادش زدم تا سرما نخوره..فوت کردن*
یونجین: نق نق ( تو خواب)
هانا: الان خنک میشی خوشگلم..بچم مثل خودم از گرما بدش میاد😌
کوک:😂
هانا: بیا یکم خودت بادش بزن..من اصلا دیگه نمیتونم تحمل کنم..شیرجه زدم تو استخر خونه می سونگ و جیهوپ* با اجازه صاحب خونه!..لباسام غیر از لباس زیرام رو در آوردم
ته: الان موقع رفتن میخوای چیکار کنی؟
هانا: از رفیقم لباس میگیرم 😝
می سونگ:😂
هانا: داشتم میمردم
جیهوپ: الهی
کوک: بچه رو داد به من خودش رفت آب بازی😐
هانا: ببخشید دیگه
می سونگ: یه سوال..شما چه طوری با هم آشنا شدید
هانا: تو یک فشن شو
می سونگ: آخه جالبش اینجاس که اول ما همو دیدیم بعد لایلا و تهیونگ و بعد شما ها و بقیه..یکم عجیب و شانسی نیست که ما ۷ تا رفیق ها با ۷ رفیق دیگه ازدواج کردیم؟
هانا: هوممم
لیا: زدن زیر گریه*
ته: جانم بابایی
هانا: گرمشه
لایلا: در آوردن لباس هاش*
کوک: با گریه لیا یونجین هم بیدار شد*
کوک: بعدا حسابتو میرسم کیم تهیونگ ( آروم به شکمش ضربه میزدم که بخوابه*
یونجین: چشمش به هانا افتاد!
کوک: واای هانا بدبخت شدی!
هانا و یونجین چشم تو چشم شدن* : سلام مامانی ( خنده ضایع)
کوک: یونجین عاشق آبه!
یونجین: زدن زیر گریه *
هانا: گریه نکنن
جیهوپ: خب ببرش تو آب!..لختم که هستش
هانا: آخه پوشک داره
می سونگ: کی عوض کردی؟
هانا: آممم اون موقعی که دادمش به جونگ کوک بخوابونتش
جیهوپ: استخر آبش خود به خود عوض میشه
هانا: میدونم..مال ماهم اینطوریه..چند دقیقه ایه؟
جیهوپ: پنج..سه دقیقه دیگه عوض میشه
هانا: پس بریم آب باژییی
می سونگ :بریم حیاط بشینیم؟
همه: فکر خوبیه
هانا و کوک:😐 داری شوخی میکنی دیگه؟
می سونگ: نه
هانا: آخه یونجین خوابیده!
می سونگ: بی سیم اتاقش رو نیاوردی؟
هانا: چرا باید بیارم؟ 😂
می سونگ:..
جیهوپ: مگه زیر یونجین تشک نیست؟
کوک: چرا !
جیهوپ: خب دیگه.. از لبه های تشکش میگیریم و میبریمش حیاط*
کوک: باشه *
*
هانا: جونگ کوککک..
کوک: چیه؟
هانا: نمیبینی بچه داره عرق میکنه؟ ( آروم لباساش رو در آوردم) خیلی گرمهه هواا..با باد بزن از فاصله دور بادش زدم تا سرما نخوره..فوت کردن*
یونجین: نق نق ( تو خواب)
هانا: الان خنک میشی خوشگلم..بچم مثل خودم از گرما بدش میاد😌
کوک:😂
هانا: بیا یکم خودت بادش بزن..من اصلا دیگه نمیتونم تحمل کنم..شیرجه زدم تو استخر خونه می سونگ و جیهوپ* با اجازه صاحب خونه!..لباسام غیر از لباس زیرام رو در آوردم
ته: الان موقع رفتن میخوای چیکار کنی؟
هانا: از رفیقم لباس میگیرم 😝
می سونگ:😂
هانا: داشتم میمردم
جیهوپ: الهی
کوک: بچه رو داد به من خودش رفت آب بازی😐
هانا: ببخشید دیگه
می سونگ: یه سوال..شما چه طوری با هم آشنا شدید
هانا: تو یک فشن شو
می سونگ: آخه جالبش اینجاس که اول ما همو دیدیم بعد لایلا و تهیونگ و بعد شما ها و بقیه..یکم عجیب و شانسی نیست که ما ۷ تا رفیق ها با ۷ رفیق دیگه ازدواج کردیم؟
هانا: هوممم
لیا: زدن زیر گریه*
ته: جانم بابایی
هانا: گرمشه
لایلا: در آوردن لباس هاش*
کوک: با گریه لیا یونجین هم بیدار شد*
کوک: بعدا حسابتو میرسم کیم تهیونگ ( آروم به شکمش ضربه میزدم که بخوابه*
یونجین: چشمش به هانا افتاد!
کوک: واای هانا بدبخت شدی!
هانا و یونجین چشم تو چشم شدن* : سلام مامانی ( خنده ضایع)
کوک: یونجین عاشق آبه!
یونجین: زدن زیر گریه *
هانا: گریه نکنن
جیهوپ: خب ببرش تو آب!..لختم که هستش
هانا: آخه پوشک داره
می سونگ: کی عوض کردی؟
هانا: آممم اون موقعی که دادمش به جونگ کوک بخوابونتش
جیهوپ: استخر آبش خود به خود عوض میشه
هانا: میدونم..مال ماهم اینطوریه..چند دقیقه ایه؟
جیهوپ: پنج..سه دقیقه دیگه عوض میشه
هانا: پس بریم آب باژییی
۲.۸k
۱۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.