فیک جونگ کوک پارت (معشوقه)
اول از همه بگم که اینو قبلش بارگزاری کرده بودم ولی یه سری تغییر داخلش دادم پس اینو بخونید چون قبلی رو حذف کرد ******
همینجور داشتیم حرف میزدیم که یهو یه نفر دستشو روی شونم گذاشت برگشتم و دیدم اینکه همون پسرس که میخواست منو اذیت کنه!/گفت:بهت گفتم که تو ماله منی دفعه قبلی و قبل از اون چند نفر مانع کارم شدن ولی الان فقط منو توییم بیب دفعه بدون مقاومت چشماتو بستی پس یعنی تو ام منو میخوای پس بیا بریم!/سوهیون:ببینم ا.ت تو سونگ هو رو میشناسی؟!/ا.ت:معلومه که نه این داره واسه خودش گوه میخوره من حتی اسمه این یارو رو هم نمیدونم!-_-/یهو مچ دستمو محکم گرفت و بلندم کرد و بردم پشت دیوار کافه و کوبوندم به دیوار/سونگ هو:که من گوه میخورم آره؟!!/ا.ت:ولم کن عوضی من از تو خوشم نمیاد من ازت متنفرم لعنتی!/سونگ هو:الان بهت نشون میدم کی عوضیه/بعد دوباره لباشو کوبوند رو لبام ولی این دفعه خیلی وحشیانه و محکم مک میزد.دیگه نفسی برام نمونده بود خواستم با لگد بزنم پایین تنش که که یهو یه نفر داد :زد دارین چه غلطی میکنین!!سونگ هو ازم جدا شد و هردوتامون به پشت سرمون نگاه کردیم یه پسر بود که یه گیتار توی دستش بود.گفت:حالم از این کارا بهم میخوره عوضی های چندش ه*رزه!/یهو داد زدم این لعنتی به زور منو آورد اینجا و داره منو میبوسههه به من چه!!/سونگ هو:مین یونگی این چیزا به تو ربطی نداره الان تو مزاحمم شدی قبل از خودت هم اون دوستای مسخرت مانعم شدن برو گمشو و دخالت نکن!/یونگی:جالب شد پس تو میخوای بزور به این دختر تجاوز کنی!/بعد گیتارشو پرت کرد و اومد پسره رو تا جایی که میخورد زد البته خودشم چند تا مشت خورد و گوشه ی لبش خونی شد/یونگی:گمشو!/سونگ هو هم پا به فرار گذاشت فکر نکنم دیگه به سرش بزنه که بخواد به من نزدیک بشه بعد از این همه کتکی که خورد!رفتم سمت یونگی و گفتم:تو خوبی بخشید بخاطر من این همه کتک خوردی بعد یه دستمال از داخل جیبم درآوردم چونشو گرفتم و صورتشو بالا آوردم و داشتم خون گوشه ی لبشو داشتم پاک میکردم که به چشماش نگاه کردم با چشمای از حدقه بیرون زده داشت بهم نگاه میکرد.بهش گفتم:چیزی شده؟!/یونگی:فک میکردم بعد از حرفایی که به تو و سونگ هو زدم ازم متنفر باشی!/ا.ت:نه بابا تو منو نجات دادی تازه تو که نمیدونستی غضیه چیه پس اشکالی نداره^-^بعد آروم گونشو بوسیدم.خاکک تو سرم من الان چه غلطی کردم این دیگه چی بوددد من کردمم غلط کردمم ولی واسه اینکه ضایع نشم لبخند فیکی زدم و نگاش کردم چشاش داشت از حدقه میزد بیرون*-*یهو دیدم یه نفر از پشت سرم داد زد خب یونگی تو که میگفتی از این کارا خوشت نمیاد پس چیشد؟/برگشتم و دیدم این که جیمینه!یعنی اون دوست یونگی هم هست*-*/یونگی:نه جیمین باور کن اونطور که تو فکر میکنی نیست!....
همینجور داشتیم حرف میزدیم که یهو یه نفر دستشو روی شونم گذاشت برگشتم و دیدم اینکه همون پسرس که میخواست منو اذیت کنه!/گفت:بهت گفتم که تو ماله منی دفعه قبلی و قبل از اون چند نفر مانع کارم شدن ولی الان فقط منو توییم بیب دفعه بدون مقاومت چشماتو بستی پس یعنی تو ام منو میخوای پس بیا بریم!/سوهیون:ببینم ا.ت تو سونگ هو رو میشناسی؟!/ا.ت:معلومه که نه این داره واسه خودش گوه میخوره من حتی اسمه این یارو رو هم نمیدونم!-_-/یهو مچ دستمو محکم گرفت و بلندم کرد و بردم پشت دیوار کافه و کوبوندم به دیوار/سونگ هو:که من گوه میخورم آره؟!!/ا.ت:ولم کن عوضی من از تو خوشم نمیاد من ازت متنفرم لعنتی!/سونگ هو:الان بهت نشون میدم کی عوضیه/بعد دوباره لباشو کوبوند رو لبام ولی این دفعه خیلی وحشیانه و محکم مک میزد.دیگه نفسی برام نمونده بود خواستم با لگد بزنم پایین تنش که که یهو یه نفر داد :زد دارین چه غلطی میکنین!!سونگ هو ازم جدا شد و هردوتامون به پشت سرمون نگاه کردیم یه پسر بود که یه گیتار توی دستش بود.گفت:حالم از این کارا بهم میخوره عوضی های چندش ه*رزه!/یهو داد زدم این لعنتی به زور منو آورد اینجا و داره منو میبوسههه به من چه!!/سونگ هو:مین یونگی این چیزا به تو ربطی نداره الان تو مزاحمم شدی قبل از خودت هم اون دوستای مسخرت مانعم شدن برو گمشو و دخالت نکن!/یونگی:جالب شد پس تو میخوای بزور به این دختر تجاوز کنی!/بعد گیتارشو پرت کرد و اومد پسره رو تا جایی که میخورد زد البته خودشم چند تا مشت خورد و گوشه ی لبش خونی شد/یونگی:گمشو!/سونگ هو هم پا به فرار گذاشت فکر نکنم دیگه به سرش بزنه که بخواد به من نزدیک بشه بعد از این همه کتکی که خورد!رفتم سمت یونگی و گفتم:تو خوبی بخشید بخاطر من این همه کتک خوردی بعد یه دستمال از داخل جیبم درآوردم چونشو گرفتم و صورتشو بالا آوردم و داشتم خون گوشه ی لبشو داشتم پاک میکردم که به چشماش نگاه کردم با چشمای از حدقه بیرون زده داشت بهم نگاه میکرد.بهش گفتم:چیزی شده؟!/یونگی:فک میکردم بعد از حرفایی که به تو و سونگ هو زدم ازم متنفر باشی!/ا.ت:نه بابا تو منو نجات دادی تازه تو که نمیدونستی غضیه چیه پس اشکالی نداره^-^بعد آروم گونشو بوسیدم.خاکک تو سرم من الان چه غلطی کردم این دیگه چی بوددد من کردمم غلط کردمم ولی واسه اینکه ضایع نشم لبخند فیکی زدم و نگاش کردم چشاش داشت از حدقه میزد بیرون*-*یهو دیدم یه نفر از پشت سرم داد زد خب یونگی تو که میگفتی از این کارا خوشت نمیاد پس چیشد؟/برگشتم و دیدم این که جیمینه!یعنی اون دوست یونگی هم هست*-*/یونگی:نه جیمین باور کن اونطور که تو فکر میکنی نیست!....
۳۰۸
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.