(تک پارتی درخواستی) روح
https://wisgoon.com/ghasi77
از زبان دازای: بعضی وقتا خیلی چیزها که ما فکر میکنیم منطقی نیست راحت منطقی میشه مثل عشق اگه ما برای خودمون مرزی داشته باشیم عشق اون مرز رو نابود میکنه ولی یه مدل عشق داریم که با همه فرق داره......
داشتم تو سالن جشن قدم میزدم
باز مافیا یه جشن دیگه گرفته بود که دیدمش دوباره قلبم از سینه داشت میزد بیرون چه بلایی باز سرم اومده بود با دستی که رو شونه ام بود به خودم اومدم
موری اوگای بود
- موری سان چیزی شده
& نه فقط گفتم ببینم چی شده
- چیزی نشده
& چرا اتفاقاً تو عاشق شدی
- چی شما چطور فهمیدید
& نوع نگاه کردنت مثل قبل نیست
- خوب آره انگاری اون نیست که پیش من با قدرتم آروم میشه من پیش اون آروم میشم
& یه نصیحتی بهت میکنم اگه دوستش داری بهش بگو اون افسانه ی گل های سوسن عنکبوتی رو یادته
- همون افسانه ای که میگن اگه دچار عشق یه طرفه بشی تو بدنت از اون گل ها رشد میکنه و باعث مرگ میشه
& آره درسته ولی راه درمانش گفتن احساساتت به طرف مقابل هست میدونی بیشتر ما به همین بیماری مبتلا هستیم( مثل من)ولی درمونش باید کرد
حس عجیبی داشتم جشن که تموم شد رفتم پیش چویا که کنار درختی نشسته بود
- چویا یه چیزی میخوام بهت بگم
+ چی بگو
- من..من.. راستش من ... دوست دارم
یه لحظه تو شوک رفت بعد خنده ی عجیبی کرد
+ تو عاشقم شدی شوخی که نمیکنی لابد منم عاشقت شدم.....
یه خنده ی عجیبش به غم و سکوت تبدیل شد
+ آره منم عاشقت شدم خیلی وقته برای همین دارم نابود میشم اون افسانه داره منو میکشه
- راه درمانش گفتن احساسات بود که ما موفق شدیم
محکم بغلم کرد و با بغض گفت
+ واقعا شوخی که نمیکنی بگو این واقعیه بگو خواب نیست
- واقعیه فرشته کوچولو
بوسه ای رو لبش زدم گفتم
- دوست دارم
+ منم دوست دارم
خوب همون طور که گفتم یه سری عشق ها با همه فرق دارن درگیر بیماری میشن تا به هم ثابت شن ولی ارزشش رو داره
پایان ❤️
از زبان دازای: بعضی وقتا خیلی چیزها که ما فکر میکنیم منطقی نیست راحت منطقی میشه مثل عشق اگه ما برای خودمون مرزی داشته باشیم عشق اون مرز رو نابود میکنه ولی یه مدل عشق داریم که با همه فرق داره......
داشتم تو سالن جشن قدم میزدم
باز مافیا یه جشن دیگه گرفته بود که دیدمش دوباره قلبم از سینه داشت میزد بیرون چه بلایی باز سرم اومده بود با دستی که رو شونه ام بود به خودم اومدم
موری اوگای بود
- موری سان چیزی شده
& نه فقط گفتم ببینم چی شده
- چیزی نشده
& چرا اتفاقاً تو عاشق شدی
- چی شما چطور فهمیدید
& نوع نگاه کردنت مثل قبل نیست
- خوب آره انگاری اون نیست که پیش من با قدرتم آروم میشه من پیش اون آروم میشم
& یه نصیحتی بهت میکنم اگه دوستش داری بهش بگو اون افسانه ی گل های سوسن عنکبوتی رو یادته
- همون افسانه ای که میگن اگه دچار عشق یه طرفه بشی تو بدنت از اون گل ها رشد میکنه و باعث مرگ میشه
& آره درسته ولی راه درمانش گفتن احساساتت به طرف مقابل هست میدونی بیشتر ما به همین بیماری مبتلا هستیم( مثل من)ولی درمونش باید کرد
حس عجیبی داشتم جشن که تموم شد رفتم پیش چویا که کنار درختی نشسته بود
- چویا یه چیزی میخوام بهت بگم
+ چی بگو
- من..من.. راستش من ... دوست دارم
یه لحظه تو شوک رفت بعد خنده ی عجیبی کرد
+ تو عاشقم شدی شوخی که نمیکنی لابد منم عاشقت شدم.....
یه خنده ی عجیبش به غم و سکوت تبدیل شد
+ آره منم عاشقت شدم خیلی وقته برای همین دارم نابود میشم اون افسانه داره منو میکشه
- راه درمانش گفتن احساسات بود که ما موفق شدیم
محکم بغلم کرد و با بغض گفت
+ واقعا شوخی که نمیکنی بگو این واقعیه بگو خواب نیست
- واقعیه فرشته کوچولو
بوسه ای رو لبش زدم گفتم
- دوست دارم
+ منم دوست دارم
خوب همون طور که گفتم یه سری عشق ها با همه فرق دارن درگیر بیماری میشن تا به هم ثابت شن ولی ارزشش رو داره
پایان ❤️
۶.۶k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.