hi with tired
عشق ایدل من پارت ²⁴
ویو لیا بعد از قطع کرده می هو
به فیلیکس که داشت با حوله موهاشو خشک میکرد نگا کردم موهاش بلند و مشکی بود وای غشششش رفتم از پشت بغلش کردم سرم به کتفش نمیرسید قدم خیلی کوتاهه منو می هو با هم میرفتیم والیبال ولی می هو ازم ن بلند تز شد :/ برگشت سمتم و با چشم های مشکیش نگاهم کرد میه و میگفت هروقت به فیلیکس میکنم سرخ میشم موندم الان قیافه ام چه شکلیه خنده ای بهم کرد گفت
🐤دل دختر کوچولوم برام تنگ شد؟
،🦋اره دلم تنگ شد
🐤می هو خانم قطع کرد؟
🦋اره
🐤خب .... بلدی مو های یه اقارو خشک کنی؟
🦋اره بلدم
🐤اون وقت موه ای کی رو خشک کردی شما؟ (تعجب. عصبانی)
🦋خب... بوک لی مال خیلی وقت پیشه
یه دفعه پهلو هام ور گرفتم نشوند روی میز پشت سرم و دستاشو گذاشت کنار بدنم و تو دوسانتی صورتم وایساد
چشم هاش عصبی بود نشونه ی حسودی این مرد به یه لاشی بود اخی کیوت من
🐤درست حرف بزن لیا(بم و اروم)
🦋خب.... دوست پسر... دوران نوجوونیم... ۱۶سالم بود.... بعد از پنج ماه کا.. ت کردیم... چیز خاصی نیست
🐤اوففف... با هم...
🦋نه نه ابدا می هو نذاشت بهش گفت تو گوه میخوری بخوای کاری کنی با خواهرم
🐤خواهرش؟ مگه خواهرید؟
🦋نه فقط چون ما الان حدودا ۸ یا ۹ ساله که دوستیم منو اون نزدیک بودیم و مثل خواهرم براش
🐤ها خوبه
لبم و بوسه ای زد و گفت
🐤ببخشید یه لحظه عصبی شدم
🦋نه عیبی نداره
🐤چیز دیگه ام هست میخوای بگی ؟
🦋نه فعلا نه
🐤خب بیا بریم فیلم ببنیم
🦋باشه
رفتم یه فیلم غمگین گذاشتم. پتو رو کشیدم روم ژاپن خیلی سردهههه.... فیلیکس برقا ور خواموش کرد و کنارم نشسته و منو تو بغلش جا کرد برعکس اینجا فیلیکس خیلی گرم بود بهش چسبیدم و فیلم رو دیدم گریه ام گرفت که بوک لی خنده اش گرفت و گفت که مگه دختر دوساله ای بعدم گفت معلومه که هستی تو دختر کوچولوی منی لپام رو فشار داد خندم گرفت هیچوقت فکر نمیکردم بتونم بوک لی رو ببینم به لطف می هو و مامانم اینجام... بعد از خوردن شام رفتیم رو تخت و بغلش کردم خوابیدم
ویو کوک صبح
سردرد کمی داشتم نور اتاق می هو زد تو چشمم برگشتم سمتش... چقدر کیوت میخوابه لباش غنچه شده و موهای فرش صورتش ور احاطه کرده مو هاشو زدم کنارم و تو بغلم فشار دادم چقدر حس خوبیه که بفهمی یکی هست پیشت که مراقبت باشه... حس دوست داشتن کسی که اونم دوست داره... کارای دیشبم یادم اومد.. من به.اونجای می هو دس... نه امکان ندارهههههه سر می هو داد زدم..؟ اون کولم کرد... اون فرشته بود.... نباید اونقدر مست میکردم پاشدم رفتم دستشویی و لباسام ور عوض کردم از تو یخچال می هو تخم مرغ در وارد و نیمرو درست کردم و نون تست هارم گذاشتم
شب میزارم پارت بعدی رو بچه ها فردا امتحان علوم از شش درس دارم دعا کنید خوب بدم 🙏
ویو لیا بعد از قطع کرده می هو
به فیلیکس که داشت با حوله موهاشو خشک میکرد نگا کردم موهاش بلند و مشکی بود وای غشششش رفتم از پشت بغلش کردم سرم به کتفش نمیرسید قدم خیلی کوتاهه منو می هو با هم میرفتیم والیبال ولی می هو ازم ن بلند تز شد :/ برگشت سمتم و با چشم های مشکیش نگاهم کرد میه و میگفت هروقت به فیلیکس میکنم سرخ میشم موندم الان قیافه ام چه شکلیه خنده ای بهم کرد گفت
🐤دل دختر کوچولوم برام تنگ شد؟
،🦋اره دلم تنگ شد
🐤می هو خانم قطع کرد؟
🦋اره
🐤خب .... بلدی مو های یه اقارو خشک کنی؟
🦋اره بلدم
🐤اون وقت موه ای کی رو خشک کردی شما؟ (تعجب. عصبانی)
🦋خب... بوک لی مال خیلی وقت پیشه
یه دفعه پهلو هام ور گرفتم نشوند روی میز پشت سرم و دستاشو گذاشت کنار بدنم و تو دوسانتی صورتم وایساد
چشم هاش عصبی بود نشونه ی حسودی این مرد به یه لاشی بود اخی کیوت من
🐤درست حرف بزن لیا(بم و اروم)
🦋خب.... دوست پسر... دوران نوجوونیم... ۱۶سالم بود.... بعد از پنج ماه کا.. ت کردیم... چیز خاصی نیست
🐤اوففف... با هم...
🦋نه نه ابدا می هو نذاشت بهش گفت تو گوه میخوری بخوای کاری کنی با خواهرم
🐤خواهرش؟ مگه خواهرید؟
🦋نه فقط چون ما الان حدودا ۸ یا ۹ ساله که دوستیم منو اون نزدیک بودیم و مثل خواهرم براش
🐤ها خوبه
لبم و بوسه ای زد و گفت
🐤ببخشید یه لحظه عصبی شدم
🦋نه عیبی نداره
🐤چیز دیگه ام هست میخوای بگی ؟
🦋نه فعلا نه
🐤خب بیا بریم فیلم ببنیم
🦋باشه
رفتم یه فیلم غمگین گذاشتم. پتو رو کشیدم روم ژاپن خیلی سردهههه.... فیلیکس برقا ور خواموش کرد و کنارم نشسته و منو تو بغلش جا کرد برعکس اینجا فیلیکس خیلی گرم بود بهش چسبیدم و فیلم رو دیدم گریه ام گرفت که بوک لی خنده اش گرفت و گفت که مگه دختر دوساله ای بعدم گفت معلومه که هستی تو دختر کوچولوی منی لپام رو فشار داد خندم گرفت هیچوقت فکر نمیکردم بتونم بوک لی رو ببینم به لطف می هو و مامانم اینجام... بعد از خوردن شام رفتیم رو تخت و بغلش کردم خوابیدم
ویو کوک صبح
سردرد کمی داشتم نور اتاق می هو زد تو چشمم برگشتم سمتش... چقدر کیوت میخوابه لباش غنچه شده و موهای فرش صورتش ور احاطه کرده مو هاشو زدم کنارم و تو بغلم فشار دادم چقدر حس خوبیه که بفهمی یکی هست پیشت که مراقبت باشه... حس دوست داشتن کسی که اونم دوست داره... کارای دیشبم یادم اومد.. من به.اونجای می هو دس... نه امکان ندارهههههه سر می هو داد زدم..؟ اون کولم کرد... اون فرشته بود.... نباید اونقدر مست میکردم پاشدم رفتم دستشویی و لباسام ور عوض کردم از تو یخچال می هو تخم مرغ در وارد و نیمرو درست کردم و نون تست هارم گذاشتم
شب میزارم پارت بعدی رو بچه ها فردا امتحان علوم از شش درس دارم دعا کنید خوب بدم 🙏
۱.۶k
۱۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.