Fake kook+part 1
*ا/ت ویو*
چشامو با صدایی باز کردم.... وای نه دوباره صدای اون آلارم مسخره همون صدایی که قراره یه سال تمام عیار صب ها پاشم و برم مدرسه راستش من اینقد غرغرو نیستم تنها چیزی که ازش ناراحتم و استرس دارم اینکه دوست صمیمیم دیگه پیشم نیست و تو یه مدرسه دیگس و کمتر میبینمش اینه که رو مخمه...!
اه ولش خوب به هر حال منم مدرسمو عوض کردم و امسال ببینیم چطور قراره باشه همینطور داشتم تو فکرام غرق میشدم که با صدای مامان به خودم اومدم(مامان ا/ت = م/ت)
م/ت: ا/تت...ا/تتتت بیا پایین صبونه حاضره
ا/ت: باشه دارم میام
پاشدم رفتم یه آبی به صورتم زدم موهامو باز گذاشتم فرم مدرسمو پوشیدمو یه میکاپ ساده زدم و رفتم پایین (عکس دوم: فرم مدرسه ا/ت)
م/ت:صب بخیر
ا/ت: صب توعم بخیر
م/ت: امروز بابات قراره دیر بیاد اگه بخوای میتونی به یونا بگی بیاد یکم باش وقت بگذرون و این مود افسردتو بذار کنار
ا/ت: وا...واقعاا؟؟ این عالیه مرسیی مامانی*خوشحال*
زود صبحونمو خوردم و رفتم کوله پشتیمو برداشتم و یه خدافظی گفتم و راه افتادم
****
به در مدرسه کم مونده بودم که دیدم یه پسر جذابی از یه ماشین مدل بالا و مشکی رنگ پایین اومد و دو نفر رفتن سمتش و باهاش حرف زدن گمونم دوستاش باشن که رفتم جلوی در مدرسه آهیی کشیدم و گفتم: هعیییی سلام مدرسه... امیدوارم زیاد رو مخم نباشی
و رفتم داخل به دفتر مدرسه رفتم و جای کلاسمو پرسیدم و بعد داشتم دنبال کلاسم میگشتم که یه دختر اومد پیشم(اسم اون دختر: لیا)
لیا: سلام... عام فک کنم اسمت ا/ته؟ درسته؟
تعجب کردم یعنی کیه
ا/ت: همم بله اسمم ا/ته ولی...
نذاشت حرفمو ادامه بدمو زود شروع کرد به حرف زدن
لیا: عالیهه منم لیا هستم و همکلاسیت معاون منو فرستاد تا بهت کلاسو نشون بدم دنبالم بیا
ا/ت: خیلی خب بریم
داشتیم میرفتیم که جلوی یه در وایساد
لیا: خب کلاسمون اینجاس... تو تازه اومدی؟ تا به حال ندیده بودمت
ا/ت: آره امسال اومدم اینجا
لیا: امیدوارم دوستای خوبی برا هم شیم
ا/ت: هممم آره بریم داخل
لیا: اوک
رفتیم داخل یه نگا به اطرافم انداختم همه سرگرم حرف زدن بودن که یهو چشمم به یه پسری افتاد عههه آره همون پسر جذابیه که بیرون دیدمش یهو لیا صدام زد
لیا: ا/تتت دختر حواست کجاست دو ساعته دارم صدات میزنم
ا/ت: ها... چیه
لیا: خب صندلی خالی نمونده فک کم باید بریم و صندلی بیاری.....
یه دختره اومد و لیا رو بغل کرد
سوجین: سلاممم لیا خانم چطوری گاو خوشگلم؟!
لیا: *خنده* هعیی چطوری خره خوبم عاااا راستی این ا/ته دانش آموز جدید ا/ت این رفیق صمیمیه سوجین
سوجین اومد جلو و دستشو دراز کرد و
گفت: سلامم خوشبختم ا/ت
ا/ت: باش دست دادم و گفتم: سلام
بعد برگشتم سمت لیا
ا/ت: لیا گفتی صندلی خالی نی؟
لیا: هممم آره متاسفانه جا نمو...
که یهو سوجین پرید وسط حرفش
سوجین: عاااا چرا هس بیا ا/ت پیش جونگکوک بشین
ا/ت: جونگکوک کیه؟
لیا: اون پسر جذابو میبین؟
ا/ت: کدوم؟... ها آره
لیا: اون جونگکوکه ولی سوجین مطمئن نستم بت محل بده آخه خیلی آدم سرد و یکم بد اخلاقع و از طرفی به هیچ دختری محل نمیده نمیذاره کسی پیشش بشینه
سوجین: خب چیکار کنیم دیگه جا نمونده پس مجبوره قبول کنه بیا ا/ت
سوجین داشت منو کشون کشون میبرد سمت اون صندلی کنار همون پسره که یهو هولم داد جلو و افتادم بغل یکی.................
💋سلام خوشگلا چطورین؟؟🙂
🥲خب پارت اول رو گذاشتم🥳
❓به نظرتون چه اتفاقی میفته؟
❓جونگکوک به ا/ت محل میده یا
نمیذاره کنارش بشینه؟🙊
❓ا/ت بغل کی افتاد؟😶
❓ریکشن اون چی میشه؟😶
❣لایک و کامنت یادتون نره؛)❣
❗شرط برا پارت بعد❗
🔸️۱۰ لایک
🔹️۵ کامنت
🔸️یا هم ۵۵ تایی شیم👋
#فیک
#فیک_کوک
#جونگکوک
چشامو با صدایی باز کردم.... وای نه دوباره صدای اون آلارم مسخره همون صدایی که قراره یه سال تمام عیار صب ها پاشم و برم مدرسه راستش من اینقد غرغرو نیستم تنها چیزی که ازش ناراحتم و استرس دارم اینکه دوست صمیمیم دیگه پیشم نیست و تو یه مدرسه دیگس و کمتر میبینمش اینه که رو مخمه...!
اه ولش خوب به هر حال منم مدرسمو عوض کردم و امسال ببینیم چطور قراره باشه همینطور داشتم تو فکرام غرق میشدم که با صدای مامان به خودم اومدم(مامان ا/ت = م/ت)
م/ت: ا/تت...ا/تتتت بیا پایین صبونه حاضره
ا/ت: باشه دارم میام
پاشدم رفتم یه آبی به صورتم زدم موهامو باز گذاشتم فرم مدرسمو پوشیدمو یه میکاپ ساده زدم و رفتم پایین (عکس دوم: فرم مدرسه ا/ت)
م/ت:صب بخیر
ا/ت: صب توعم بخیر
م/ت: امروز بابات قراره دیر بیاد اگه بخوای میتونی به یونا بگی بیاد یکم باش وقت بگذرون و این مود افسردتو بذار کنار
ا/ت: وا...واقعاا؟؟ این عالیه مرسیی مامانی*خوشحال*
زود صبحونمو خوردم و رفتم کوله پشتیمو برداشتم و یه خدافظی گفتم و راه افتادم
****
به در مدرسه کم مونده بودم که دیدم یه پسر جذابی از یه ماشین مدل بالا و مشکی رنگ پایین اومد و دو نفر رفتن سمتش و باهاش حرف زدن گمونم دوستاش باشن که رفتم جلوی در مدرسه آهیی کشیدم و گفتم: هعیییی سلام مدرسه... امیدوارم زیاد رو مخم نباشی
و رفتم داخل به دفتر مدرسه رفتم و جای کلاسمو پرسیدم و بعد داشتم دنبال کلاسم میگشتم که یه دختر اومد پیشم(اسم اون دختر: لیا)
لیا: سلام... عام فک کنم اسمت ا/ته؟ درسته؟
تعجب کردم یعنی کیه
ا/ت: همم بله اسمم ا/ته ولی...
نذاشت حرفمو ادامه بدمو زود شروع کرد به حرف زدن
لیا: عالیهه منم لیا هستم و همکلاسیت معاون منو فرستاد تا بهت کلاسو نشون بدم دنبالم بیا
ا/ت: خیلی خب بریم
داشتیم میرفتیم که جلوی یه در وایساد
لیا: خب کلاسمون اینجاس... تو تازه اومدی؟ تا به حال ندیده بودمت
ا/ت: آره امسال اومدم اینجا
لیا: امیدوارم دوستای خوبی برا هم شیم
ا/ت: هممم آره بریم داخل
لیا: اوک
رفتیم داخل یه نگا به اطرافم انداختم همه سرگرم حرف زدن بودن که یهو چشمم به یه پسری افتاد عههه آره همون پسر جذابیه که بیرون دیدمش یهو لیا صدام زد
لیا: ا/تتت دختر حواست کجاست دو ساعته دارم صدات میزنم
ا/ت: ها... چیه
لیا: خب صندلی خالی نمونده فک کم باید بریم و صندلی بیاری.....
یه دختره اومد و لیا رو بغل کرد
سوجین: سلاممم لیا خانم چطوری گاو خوشگلم؟!
لیا: *خنده* هعیی چطوری خره خوبم عاااا راستی این ا/ته دانش آموز جدید ا/ت این رفیق صمیمیه سوجین
سوجین اومد جلو و دستشو دراز کرد و
گفت: سلامم خوشبختم ا/ت
ا/ت: باش دست دادم و گفتم: سلام
بعد برگشتم سمت لیا
ا/ت: لیا گفتی صندلی خالی نی؟
لیا: هممم آره متاسفانه جا نمو...
که یهو سوجین پرید وسط حرفش
سوجین: عاااا چرا هس بیا ا/ت پیش جونگکوک بشین
ا/ت: جونگکوک کیه؟
لیا: اون پسر جذابو میبین؟
ا/ت: کدوم؟... ها آره
لیا: اون جونگکوکه ولی سوجین مطمئن نستم بت محل بده آخه خیلی آدم سرد و یکم بد اخلاقع و از طرفی به هیچ دختری محل نمیده نمیذاره کسی پیشش بشینه
سوجین: خب چیکار کنیم دیگه جا نمونده پس مجبوره قبول کنه بیا ا/ت
سوجین داشت منو کشون کشون میبرد سمت اون صندلی کنار همون پسره که یهو هولم داد جلو و افتادم بغل یکی.................
💋سلام خوشگلا چطورین؟؟🙂
🥲خب پارت اول رو گذاشتم🥳
❓به نظرتون چه اتفاقی میفته؟
❓جونگکوک به ا/ت محل میده یا
نمیذاره کنارش بشینه؟🙊
❓ا/ت بغل کی افتاد؟😶
❓ریکشن اون چی میشه؟😶
❣لایک و کامنت یادتون نره؛)❣
❗شرط برا پارت بعد❗
🔸️۱۰ لایک
🔹️۵ کامنت
🔸️یا هم ۵۵ تایی شیم👋
#فیک
#فیک_کوک
#جونگکوک
۱۰.۸k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.