ادامه فصل یک
ادامه فصل یک
کمی که به سقف خیره شدن کای صداش کرد: «سهون؟؟»
سهون هم همونطور که به سقف خیره بود و سر کای باعث میشد کمی تنفس براش سخت باشه گفت:«
هومم؟»
کای که نتونسته بود توجه سهون رو به خودش جلب کنه و از نگرفتن جواب بله عصبانی بود گفت: «مرض و هوم. یه بار شد تو درست جواب هیونگتو بدی؟؟»
سهون کلافه شد. معلوم نبود باز چه فکری به ذهن کای رسیده که اینطوری هیجان داشت. پس با همون کلافگی و مسخرگی ای که مخصوص کای بود گفت: «بله هیونگ عزیزم بله دردت به جونم میخوای اینجوری
باهات بحرفم؟»
کای هم نشست و با بدعنقی گفت: «ایپیششش نه
نمیخواد
سهون خیره به اخم بین ابروهای کای گفت: «حالا چیکار داشتی؟؟
کای با اعصاب خوردی گفت: یادم رفت. سهون پوفی کشید که یکدفعه کای با شیطنت گفت: «اها یادم
اومد. میگم برای جشن تولد آقای ژانگ با شیومین
تصمیم گرفتیم سطل رنگ بذاریم رو سرش به نظرت
چه رنگی بذاریم؟»
❤️💚❤️💚❤️
سهون سری از تاسف برای کای تکون داد. بعد با نیشخند و لحن به ظاهر متفکری گفت: «اوممم.... رنگ مورد علاقش قهوه ای
منتظر فصل دوم باشیددد
کمی که به سقف خیره شدن کای صداش کرد: «سهون؟؟»
سهون هم همونطور که به سقف خیره بود و سر کای باعث میشد کمی تنفس براش سخت باشه گفت:«
هومم؟»
کای که نتونسته بود توجه سهون رو به خودش جلب کنه و از نگرفتن جواب بله عصبانی بود گفت: «مرض و هوم. یه بار شد تو درست جواب هیونگتو بدی؟؟»
سهون کلافه شد. معلوم نبود باز چه فکری به ذهن کای رسیده که اینطوری هیجان داشت. پس با همون کلافگی و مسخرگی ای که مخصوص کای بود گفت: «بله هیونگ عزیزم بله دردت به جونم میخوای اینجوری
باهات بحرفم؟»
کای هم نشست و با بدعنقی گفت: «ایپیششش نه
نمیخواد
سهون خیره به اخم بین ابروهای کای گفت: «حالا چیکار داشتی؟؟
کای با اعصاب خوردی گفت: یادم رفت. سهون پوفی کشید که یکدفعه کای با شیطنت گفت: «اها یادم
اومد. میگم برای جشن تولد آقای ژانگ با شیومین
تصمیم گرفتیم سطل رنگ بذاریم رو سرش به نظرت
چه رنگی بذاریم؟»
❤️💚❤️💚❤️
سهون سری از تاسف برای کای تکون داد. بعد با نیشخند و لحن به ظاهر متفکری گفت: «اوممم.... رنگ مورد علاقش قهوه ای
منتظر فصل دوم باشیددد
۱.۱k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.