رویای شیرینم 🤎🎻۱p

سلام ا.ت هستم ۲۳ سالمه و ایرانیم و این داستان رویای محالی هست که برای من به حقیقت پیوست پس بیاید داستان رو از اول باهم مرور کنیم .

ا.ت ویو
امروز روز تولد ۱۸ سالگیمه و نتیجه کنکورم امروز میاد صبح با برخورد نور خورشید با صورتم از خواب بیدار شدم ساعت ۹ صبح بود.
رفتم سمت دستشویی و بعد از انجام روتین پوستیم با مامان صبحانه خوردیم و دوتایی مشغول مرتب کردن خونه شدیم (چون شب تولد گرفته بود) بعد از یک ساعت تمیز کاری میا تماس گرفت و تولدم رو تبریک گفت و گفت کادوم رو برام پست کرده و امروز میرسه منم کلی ذوق کردم [نکته: میا خواهر ا.ت هستش که المان زندگی میکنه و خیلی با ا.ت صمیمیه]
از اونجایی خبر رسید نتایج کنکور اومده رفتم نتایج رو ببینم که بالاخره بعد از سالها تلاش به نتیجه رسیدم و رتبه ۲ کنکور هنر ایران شدم بعد از کلی خوشحالی رفتم یکم بخوابم تا شب انرژی داشته باشم
فلش بک به شب
رفتم حموم اومدم لباس‌هام که خودم طراحی کرده بودم و دوخته بودم برا امشب رو پوشیدم. (عکس لباس اسلاید ۲) یه ارایش ملیح کردم و موهام رو حالت دادم. (ا.ت طراحی دوخت خونده و خیلی کارش خوبه)
بعد یه عالمه خوش گذرونی و تموم شدن یه شب به یاد موندنی با فکر به فردا گرفتم خوابیدم
امیدوارم خوشتون بیاد:)
لطفا نظراتون رو بهم بگید و اگه خوشتون اومد لایک کنید 🥺🤍