name:belife
part:21
تهیونگ سرشو بلند کرد و بلند گفت : بیا داخل
یه مرد داخل شد و اب رو رو به روی تهیونگ گذاشت.
تهیونگ خنده ای کرد و گفت : به نظرت من دخترم؟
اون مرد با تعجب به تهیونگ نگاه کرد و با گرفتن موضوع خنده ای کرد و لب زد : معذرت میخوام.
اون مرد لیوان اب رو برداشت رو به روی ا.ت گذاشت.
ا.ت کمی سرش رو خم کرد و لب زد : ممنون
اون مرد لبخندی زد و بعداز رفتن در اتاق رو بست.
تهیونگ : پس مشکلت قلدریه...اخطار فرستاده؟
ا.ت کم از اب رو خورد و روی میز گذاشت.
ا.ت : فرستاد..ولی امروز قبل از اینکه برم کلاس بردنم پشت بوم و هرچقدر تونستن زدنم...پ..پیرهنمم پاره کردن
تهیونگ نگاه انداخت بهش و پرونده رو بست.
سمت چوب لباسی ایستاده کنار اتاق رفت و کتش رو برداشت.
تهیونگ : بیا بریم
ا.ت پشت سر تهیونگ راه افتاد
***
تهیونگ در کلاس رو باز کرد و با چهره متعجب دانش اموزا رو به رو شد.
معلم کلاس که یه مرد بود و ظاهرا داشت تاریخ در میداد سمتشون اومد و لب زد : سلام...والدین یکی از دان...
تهیونگ : سرگرد کیم تهیونگ از اداره اگاهی گانگنام هستم...شیم سهون کجاست؟
اون مرد با ترس به یکی از دانش اموزا نگاه کرد و سمت تهیونگ برگشت : چیزی شده؟
تهیونگ : متهم به قلدری...اگه میشه بگید بیان
اون مرد ابرو هاش رو توی هم برد و گفت : نه نمیشه اقا...پدرش اونو به من سپرده اگه بفهمه پلیس اومده میکشتم
تهیونگ یه تای ابروش رو برد بالا رو سمت ا.ت برگشت : بیا بگو کدومه
ا.ت اروم جلوی تهیونگ ایستاد و با دیده شدن سهون دستش رو سمت اون گرفت و لب زد : اونه
تهیونگ نگاهی به پسری که عصبانیت لبش رو گاز گرفته کرد و با دستش اشاره کرد تا بیاد.
سهون زیر لب فوشی نثار ا.ت کرد و بیرون اومد.
تهیونگ : شیم سهون؟
سهون: اره
تهیونگ : ظاهرا اخطار فرستادیم ....متهم به قلدری...میدونی که
شیم سهون: مسخرس...اون خودش دلش خواست.
تهیونگ : اگه دلش میخواست دیگه چرا زدیش؟...چرا یه راست نیومدی بگی که خودش خواسته؟...یه دروغ بگو که باور کنم بچه
شیم سهون پوزخندی زد و به ا.ت نگاه کرد : حروم زاده...
.
.
.
.
#سناریو#نامجون#جین#شوگا#جیهوپ#جیمین#جونگکوک#تهیونگ#بی_تی_اس#کیپاپ#ویسگوپ#رمان
تهیونگ سرشو بلند کرد و بلند گفت : بیا داخل
یه مرد داخل شد و اب رو رو به روی تهیونگ گذاشت.
تهیونگ خنده ای کرد و گفت : به نظرت من دخترم؟
اون مرد با تعجب به تهیونگ نگاه کرد و با گرفتن موضوع خنده ای کرد و لب زد : معذرت میخوام.
اون مرد لیوان اب رو برداشت رو به روی ا.ت گذاشت.
ا.ت کمی سرش رو خم کرد و لب زد : ممنون
اون مرد لبخندی زد و بعداز رفتن در اتاق رو بست.
تهیونگ : پس مشکلت قلدریه...اخطار فرستاده؟
ا.ت کم از اب رو خورد و روی میز گذاشت.
ا.ت : فرستاد..ولی امروز قبل از اینکه برم کلاس بردنم پشت بوم و هرچقدر تونستن زدنم...پ..پیرهنمم پاره کردن
تهیونگ نگاه انداخت بهش و پرونده رو بست.
سمت چوب لباسی ایستاده کنار اتاق رفت و کتش رو برداشت.
تهیونگ : بیا بریم
ا.ت پشت سر تهیونگ راه افتاد
***
تهیونگ در کلاس رو باز کرد و با چهره متعجب دانش اموزا رو به رو شد.
معلم کلاس که یه مرد بود و ظاهرا داشت تاریخ در میداد سمتشون اومد و لب زد : سلام...والدین یکی از دان...
تهیونگ : سرگرد کیم تهیونگ از اداره اگاهی گانگنام هستم...شیم سهون کجاست؟
اون مرد با ترس به یکی از دانش اموزا نگاه کرد و سمت تهیونگ برگشت : چیزی شده؟
تهیونگ : متهم به قلدری...اگه میشه بگید بیان
اون مرد ابرو هاش رو توی هم برد و گفت : نه نمیشه اقا...پدرش اونو به من سپرده اگه بفهمه پلیس اومده میکشتم
تهیونگ یه تای ابروش رو برد بالا رو سمت ا.ت برگشت : بیا بگو کدومه
ا.ت اروم جلوی تهیونگ ایستاد و با دیده شدن سهون دستش رو سمت اون گرفت و لب زد : اونه
تهیونگ نگاهی به پسری که عصبانیت لبش رو گاز گرفته کرد و با دستش اشاره کرد تا بیاد.
سهون زیر لب فوشی نثار ا.ت کرد و بیرون اومد.
تهیونگ : شیم سهون؟
سهون: اره
تهیونگ : ظاهرا اخطار فرستادیم ....متهم به قلدری...میدونی که
شیم سهون: مسخرس...اون خودش دلش خواست.
تهیونگ : اگه دلش میخواست دیگه چرا زدیش؟...چرا یه راست نیومدی بگی که خودش خواسته؟...یه دروغ بگو که باور کنم بچه
شیم سهون پوزخندی زد و به ا.ت نگاه کرد : حروم زاده...
.
.
.
.
#سناریو#نامجون#جین#شوگا#جیهوپ#جیمین#جونگکوک#تهیونگ#بی_تی_اس#کیپاپ#ویسگوپ#رمان
۲۴.۶k
۲۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.