پارت¹⁸
پارت¹⁸
+زنم شو...خانم خونم چطوره؟
نمیدونستم باید چی بگم بهش نگاه کردم. انگار تو تک تک رگام سونامی هیجان شد.
منو در یه حرکت براید استایل بغلم کرد و رفت سمت بالکن...انقد شوک بودم نمیدونستم چیکار کنم تو بغلش بود که منو گذاشت رو لبه بالکن سنگی...
روبه روم وایستاد. تو چشمام زل زد و اروم گفت
حرفایی که میگم رو توی ذهنت هکشون کن
چون تا ابدیت باید یادت باشه...
بعد آروم.لب زد:
+واسه من هیچ چیز قشنگ تر از #داشتنت نیس...
+ات من تو...تورو اون گوشه قلبم نگه داشتمت
اون گوشه قلبم وی ای پیه ها مخصوص تو
اونجا رو به اسم تو زدم...
"𝓙𝓾𝓷𝓰𝓴𝓸𝓸𝓴"
نمیدونستم چی میگم فقط میتونستم این صدارو توی ذهنم بشنوم: تو دل باختی به ات دختری که نجاتش دادی
با این افکار رعشه تو قلبم افتاد
به ات که هنوز بهت زده بهم نگاه میکرد نگاهی کردم
+من تمام وقتمو برات میذارم، تلاش میکنم وقتی افتادی زمین دستتو بگیرم و بلندت کنم، من تلاش میکنم حالتو خوب کنم، از خودم میگذرم بخاطر تو، من بلدم باهات غصه بخورم.
دستش رو گذاشت رو لب بالاییم آروم کشیدش رو لب پایینیم پیرسینگ گوشه لبم رو لمس کرد
بعد چشم از لبام گرفت و به چشمام خیره شد
♡که نزدیک است وقتِ رفتن دل...":)!❣️
سرش رو آروم آروم آورد سمتم چشماشو بست من فاصله رو به صفر رسوندم و اولین بوسه رو با ات تجربه کردم...:)
+زنم شو...خانم خونم چطوره؟
نمیدونستم باید چی بگم بهش نگاه کردم. انگار تو تک تک رگام سونامی هیجان شد.
منو در یه حرکت براید استایل بغلم کرد و رفت سمت بالکن...انقد شوک بودم نمیدونستم چیکار کنم تو بغلش بود که منو گذاشت رو لبه بالکن سنگی...
روبه روم وایستاد. تو چشمام زل زد و اروم گفت
حرفایی که میگم رو توی ذهنت هکشون کن
چون تا ابدیت باید یادت باشه...
بعد آروم.لب زد:
+واسه من هیچ چیز قشنگ تر از #داشتنت نیس...
+ات من تو...تورو اون گوشه قلبم نگه داشتمت
اون گوشه قلبم وی ای پیه ها مخصوص تو
اونجا رو به اسم تو زدم...
"𝓙𝓾𝓷𝓰𝓴𝓸𝓸𝓴"
نمیدونستم چی میگم فقط میتونستم این صدارو توی ذهنم بشنوم: تو دل باختی به ات دختری که نجاتش دادی
با این افکار رعشه تو قلبم افتاد
به ات که هنوز بهت زده بهم نگاه میکرد نگاهی کردم
+من تمام وقتمو برات میذارم، تلاش میکنم وقتی افتادی زمین دستتو بگیرم و بلندت کنم، من تلاش میکنم حالتو خوب کنم، از خودم میگذرم بخاطر تو، من بلدم باهات غصه بخورم.
دستش رو گذاشت رو لب بالاییم آروم کشیدش رو لب پایینیم پیرسینگ گوشه لبم رو لمس کرد
بعد چشم از لبام گرفت و به چشمام خیره شد
♡که نزدیک است وقتِ رفتن دل...":)!❣️
سرش رو آروم آروم آورد سمتم چشماشو بست من فاصله رو به صفر رسوندم و اولین بوسه رو با ات تجربه کردم...:)
۱۶.۹k
۱۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.