دختر مافیا پارت ۳۲
+آبجی دو یون رو دعوت کردی که ببینیش یا ازش بازجویی کنی؟
-----------------------(ویو سامانتا)-----------------------------
بعد از این حرفی که زد جا خوردم
بازم یادم رفت که درحال بازجویی از کسی نیستم!
دو یون:دنیل،عیبی نداره
آروم گفت اما من شنیدم
_اوه واقعا عذرخواهی می کنم
دو یون:نه نه عیبی نداره،من به چشم بازجویی اصلا نمی دیدم!
و لبخند زد
دختره خیلی مهربون میزنه!
_قهوه دوست ندارید؟
دو یون:چطور مگه؟
_چرا میل نمی کنید؟
دو یون:اوه ببخشید
و یکی از فنجون هارو برداشت
می خوام روی واقعیش رو ببینم!
--------------------------(ویو دنیل)-----------------------------
توی فکر بودم که آبجی آیا نقشه ای کشیده یا نه که متوجه شدم سرهنگ فنجون رو فقط توی دستاش نگه داشته و نمی خوره!
چیزی شده مگه؟
منم یکی از فنجون هارو برداشتم
متوجه شدم که بوی الکل میده!
درواقعه خیلی کم اصلا احساس نمیشه،اما برای کسی مثل من که زندگیش تمام مدت در خطره خوب احساس میشه.
به سرهنگ هشدار دادم
و سرهنگ گفتن:خودم میدونم،اما باید بخوریم نمی تونیم اینکار رو نکنیم!درصدش هم کمه،من می تونم خودم رو کنترل کنم،تو چی؟
منم می تونم!
دو یون:واقعا که توی قهوه درست کردن ماهر هستین
_اوه ممنون،از مادرم یاد گرفتم
آبجی راست میگه
مادر واقعا قهوه هاش خوشمزه بود
(فلش بک به ۴ سال قبل)
+آبجی خیلی خستم،چقدر راه خونه طولانی شده!
_نخیرم،طولانی نشده فقط یه نفر اینجا تنبله
+اعه آبجی!
_چیه؟مگه دروغ میگم؟شما تنبلی،تنبل!
+نه خودتی
_که اینجوریه؟ها؟
+آره همینجوریه
_اوه پس قهوه ای که ماجا درست می کنه به تو نمیرسه،چون فقط آدم های تنبل قهوه می خورن!
و لبخند دندون نمایی زد
+هی،آبجی بدجنس
_وای چقدر حرف میزنی!
+آخيش رسیدیم!
•
•
•
•
_ماجا،میشه برامون قهوه درست کنی؟
م/ت:آره عزیزم حتما،دنیل توهم می خوای؟
_نه ماجا نمی خواد
+کی گفته؟
_آخه دنیل که تنبل نیست!
+نخیرم،من تنبل ترین آدم جهانم پس ماجا می تونه برام قهوه درست کنه و من کی باشم که قبول نکنم؟
_دیدی ماجا،قبول کرد که تنبله!
+هی
(پایان فلش بک)
_____________________________________________
های گایز
اومیدوارم خوشتون اومده باشه
تا پارت بعدی
جانه🩷
-----------------------(ویو سامانتا)-----------------------------
بعد از این حرفی که زد جا خوردم
بازم یادم رفت که درحال بازجویی از کسی نیستم!
دو یون:دنیل،عیبی نداره
آروم گفت اما من شنیدم
_اوه واقعا عذرخواهی می کنم
دو یون:نه نه عیبی نداره،من به چشم بازجویی اصلا نمی دیدم!
و لبخند زد
دختره خیلی مهربون میزنه!
_قهوه دوست ندارید؟
دو یون:چطور مگه؟
_چرا میل نمی کنید؟
دو یون:اوه ببخشید
و یکی از فنجون هارو برداشت
می خوام روی واقعیش رو ببینم!
--------------------------(ویو دنیل)-----------------------------
توی فکر بودم که آبجی آیا نقشه ای کشیده یا نه که متوجه شدم سرهنگ فنجون رو فقط توی دستاش نگه داشته و نمی خوره!
چیزی شده مگه؟
منم یکی از فنجون هارو برداشتم
متوجه شدم که بوی الکل میده!
درواقعه خیلی کم اصلا احساس نمیشه،اما برای کسی مثل من که زندگیش تمام مدت در خطره خوب احساس میشه.
به سرهنگ هشدار دادم
و سرهنگ گفتن:خودم میدونم،اما باید بخوریم نمی تونیم اینکار رو نکنیم!درصدش هم کمه،من می تونم خودم رو کنترل کنم،تو چی؟
منم می تونم!
دو یون:واقعا که توی قهوه درست کردن ماهر هستین
_اوه ممنون،از مادرم یاد گرفتم
آبجی راست میگه
مادر واقعا قهوه هاش خوشمزه بود
(فلش بک به ۴ سال قبل)
+آبجی خیلی خستم،چقدر راه خونه طولانی شده!
_نخیرم،طولانی نشده فقط یه نفر اینجا تنبله
+اعه آبجی!
_چیه؟مگه دروغ میگم؟شما تنبلی،تنبل!
+نه خودتی
_که اینجوریه؟ها؟
+آره همینجوریه
_اوه پس قهوه ای که ماجا درست می کنه به تو نمیرسه،چون فقط آدم های تنبل قهوه می خورن!
و لبخند دندون نمایی زد
+هی،آبجی بدجنس
_وای چقدر حرف میزنی!
+آخيش رسیدیم!
•
•
•
•
_ماجا،میشه برامون قهوه درست کنی؟
م/ت:آره عزیزم حتما،دنیل توهم می خوای؟
_نه ماجا نمی خواد
+کی گفته؟
_آخه دنیل که تنبل نیست!
+نخیرم،من تنبل ترین آدم جهانم پس ماجا می تونه برام قهوه درست کنه و من کی باشم که قبول نکنم؟
_دیدی ماجا،قبول کرد که تنبله!
+هی
(پایان فلش بک)
_____________________________________________
های گایز
اومیدوارم خوشتون اومده باشه
تا پارت بعدی
جانه🩷
۲.۳k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.