زندگی رویایی پارت ۱(چند شاتی)
زندگی رویایی پارت ۱(چند شاتی)
منو تهیونگ ۵ ساله باهم دوست بودیم و هردو ایدلیم و من ۲۰ سالمه اون ۲۲ سالشه و ۳ سال اول تو رابطه بودیم و بهم زدیم و الان فقد دوستیم و امروز منو تهیونگ توی مصاحبه و پارتی ( هردوش از طرف کمپانیه) دعوت شدیم
رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و موهامو خشک کردم و رفتم لباسمو پوشیدم(اسلاید ۲) و رفتم یه آرایش لایتی کردم (اسلاید ۳) و رفتم سویچمو اوردم و رفتم سوار ماشینم (اسلاید ۴) شدم
و رسیدم به جایی که گفته
رفتم برم تو که یه بادیگاردی جلومو گرفت
_: ببخشید باید با همراهتون بیاید
ات: باشه
چن دقیقه گذشت ولی اقا نیومد زنگ زندم به کوک که اون همراهم بیاد و یهو یه ماشینی که شبیه ماشین خودم بود پیچید جلوم (ماشین ات رو تهیونگ خریده برا همین شکل همن)
و از ماشین پیاده شد که فهمیدم تهیونگه و لبخندی بهم زد(اسلاید اخر)
+: یاااا تهیونگ ترسیدم عوضی چرا انقد دیر کردی؟
_: ببخشید خواب بودم
+: چی؟ حسابتو میرسم فقد بذار این مراسم کوفتی تموم شه(حرصی)
رفتیم تو و یه عالمه خوش گذشت و رقصیدیم (همه نه فقد ات و تهیونگ)
که به محاصبه منو تهیونگ رسید
مجری: خب خب الان روی پخش زنده اس و قراره بهتون دروغ سنج وصل شه از هم سوالاتی که بهتون میدم رو بپرسین و اگه راست بگه بوق نمیخوره اگه بوق بخوره دروغه
بیا ات اول تو سوال بپرس
+: دلیل واقعی کات کردنت باهام چی بود؟
_: راستش یه نفر اومد تهدیدم کرد اگه باهات کات نکنم میکشتت
.....(صدایی نیومد)
+: دوس داری باهام قرار بذاری؟
_: بیشتر از هرچی تو دنیا
......
یه لحظه احساس کردم قلبم نمیزنه و یکمی خجالت کشیدم
که تهیونگ اومد طرفمو گفت
_: چی شد پرنسسم حالت خوبه
با اون حرف انگار تمام دنیا رو بهم دادن و از یه طرفی داشتم میمردم
+: پس کن تهیونگ برو اونور
بعد هلش دادم
نوبت تهیونگ بود
_: تا حالا دلت خواسته یه کارای بد باهات بکنم(اهممممم)
+: گمشو نهههه
بوقققق
همه خندیدن
_: هنوز دوسم داری؟
مطمئن بودم میفهمه اگه بگم لعنتی که عصابم خورد شدو بلند شدم +: این چه مصاحبه چرتیه من از اینجا میزم
مجری: ولی این درخواست طرفدارتون بود که....
ات: اگه اونا واقعا طرفدارمون بودن نمیگفتن اینارو بگیم
بعد دست تهیونگ رو گرفتم و از اونجا زدم بیرون.......
شرایط ۵ لایک و ۱۰ کامنت♡☆
منو تهیونگ ۵ ساله باهم دوست بودیم و هردو ایدلیم و من ۲۰ سالمه اون ۲۲ سالشه و ۳ سال اول تو رابطه بودیم و بهم زدیم و الان فقد دوستیم و امروز منو تهیونگ توی مصاحبه و پارتی ( هردوش از طرف کمپانیه) دعوت شدیم
رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و موهامو خشک کردم و رفتم لباسمو پوشیدم(اسلاید ۲) و رفتم یه آرایش لایتی کردم (اسلاید ۳) و رفتم سویچمو اوردم و رفتم سوار ماشینم (اسلاید ۴) شدم
و رسیدم به جایی که گفته
رفتم برم تو که یه بادیگاردی جلومو گرفت
_: ببخشید باید با همراهتون بیاید
ات: باشه
چن دقیقه گذشت ولی اقا نیومد زنگ زندم به کوک که اون همراهم بیاد و یهو یه ماشینی که شبیه ماشین خودم بود پیچید جلوم (ماشین ات رو تهیونگ خریده برا همین شکل همن)
و از ماشین پیاده شد که فهمیدم تهیونگه و لبخندی بهم زد(اسلاید اخر)
+: یاااا تهیونگ ترسیدم عوضی چرا انقد دیر کردی؟
_: ببخشید خواب بودم
+: چی؟ حسابتو میرسم فقد بذار این مراسم کوفتی تموم شه(حرصی)
رفتیم تو و یه عالمه خوش گذشت و رقصیدیم (همه نه فقد ات و تهیونگ)
که به محاصبه منو تهیونگ رسید
مجری: خب خب الان روی پخش زنده اس و قراره بهتون دروغ سنج وصل شه از هم سوالاتی که بهتون میدم رو بپرسین و اگه راست بگه بوق نمیخوره اگه بوق بخوره دروغه
بیا ات اول تو سوال بپرس
+: دلیل واقعی کات کردنت باهام چی بود؟
_: راستش یه نفر اومد تهدیدم کرد اگه باهات کات نکنم میکشتت
.....(صدایی نیومد)
+: دوس داری باهام قرار بذاری؟
_: بیشتر از هرچی تو دنیا
......
یه لحظه احساس کردم قلبم نمیزنه و یکمی خجالت کشیدم
که تهیونگ اومد طرفمو گفت
_: چی شد پرنسسم حالت خوبه
با اون حرف انگار تمام دنیا رو بهم دادن و از یه طرفی داشتم میمردم
+: پس کن تهیونگ برو اونور
بعد هلش دادم
نوبت تهیونگ بود
_: تا حالا دلت خواسته یه کارای بد باهات بکنم(اهممممم)
+: گمشو نهههه
بوقققق
همه خندیدن
_: هنوز دوسم داری؟
مطمئن بودم میفهمه اگه بگم لعنتی که عصابم خورد شدو بلند شدم +: این چه مصاحبه چرتیه من از اینجا میزم
مجری: ولی این درخواست طرفدارتون بود که....
ات: اگه اونا واقعا طرفدارمون بودن نمیگفتن اینارو بگیم
بعد دست تهیونگ رو گرفتم و از اونجا زدم بیرون.......
شرایط ۵ لایک و ۱۰ کامنت♡☆
۵۷۴
۰۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.