قسمت دو پارت 70 خواهر و برادر بودیم
هیون: براید استایلی بردم ماشین . اتتت تورو خدا پاشو .
ات: هی...ون بهم ........ اب بده .
هیون: اه بیا .
ات: شکل.....ات دا رری ؟
هیون: اره دارم بیا . یهو یادم اومد که ات یه بار هم تو فروشگاه بودیم از هوش رفت . ببرمت دکتر؟
ات: نه حا حالم خوبه ففقط
هیون: فقط چی .
ات: فقط د..دارو هام. .. رو ن...نخوردم .
هیون: باشه بیا برگردیم خونه .
ات: ساعت چنده؟
هیون: ساعت 2 هست .
ات: من گرسنمه بیا بریم غذا بخوریم .
هیون: دارو هات مونده !
ات: مهم نیست .
هیون: میدونی مردم و زنده شدم ! ترسیدم .
ات: ببخش که ترسوندمت .
هیون: چرا دارو هات رو به موقع نمیخوری؟
ات: میخورم فقط امروز نخوردم .
هیون: خیلی گرسنه ای؟
ات: ارع مهمون من .
هیون: نه تو مهمون منی!
ات: به حد کافی مهمونت شدم حالا نوبت منه .
هیون: اوکی فقط این بار .
ات: اوکی . رفتیم رستوران غذا مون رو خوردیم و حالم منم جا اومد . ولی هنوز رنگ هیونجین مث گچ بود . ببخشید که امروزت رو خراب کردم!
هیون: نه اصلا بهم خیلی خوش گذشت .
ات: متاسفانه من خیلی کم خون هستم و علاوه بر این هم وقتی چیزی نمیخورم قندم پایین میاد و بیهوش میشم .
هیون: ببرمت یه دکتر کاملا تو رو چکاپ کنه؟
ات: مرسی بابام همه چیز رو کرده .
هیون: اه اوکی .
( چان زنگ میزنه)
ات: هایییی.
چان: های بیب
ات: چیکار میکنی؟
چان: الان از دست فیلیکس خلاص شدم و تصمیم گرفتیم بسکتبال بازی کنیم!
ات: با کی؟
چان: من مینهو فیلیکس و چانگبین .
ات: عه اوکی خوش بگذره! .
چان: کی میاین؟
ات: وایسا بگم هیونجینااا کی برمیگردیم؟
هیون: تا 20 دیقه خونه ایم .
ات: 20 دیقه بعد خونه ایم .
چان: اوکی بای .
(پایان مکالمه)
ات: هیونجیناااا خوشحال میشم که چان نفهمه من بازم حالم بد شده .
هیون: باشه .
ات: امروز برام خیلی خوش گذشت .
هیون:برا منم
ات: راستی چرا با فیلیکس اونطوری خوابیده بودید؟
هیون: فیلیکس رو نگو
ات: چرا ؟
هیون؛ خیلی شلوغه فقط دوست داره یکی روعروسکش کنه .
ات: ولی خیلی پسر باحالیه .
هیون: درسته باحاله ،کیوته ولی خیلی منحرفه .
ات: و گی هست .
هیون: و عاشق برادرته !
ات: ارع این هم یکم بده .
هیون: گی و لز بودن الان عادی شده !
ات: ولی برای من گی بودن بهتر از لز بودن است !
هیون: چرا؟
ات: نمیدونم یه سوال !
هیون: بله .
ات: اگه گی بودی با کی قرار میذاشتی . ؟ منظورم چان ،فیلیکس،مینهو و چانگبین !
هیون: سوال سختیه چان و مینهو
ات: واو داداش منننن
هیون: داداشت واقعا فوق العاده ست خیلیم کراشه .
ات: درسته کراشه چون داداش منه .
ات: هی...ون بهم ........ اب بده .
هیون: اه بیا .
ات: شکل.....ات دا رری ؟
هیون: اره دارم بیا . یهو یادم اومد که ات یه بار هم تو فروشگاه بودیم از هوش رفت . ببرمت دکتر؟
ات: نه حا حالم خوبه ففقط
هیون: فقط چی .
ات: فقط د..دارو هام. .. رو ن...نخوردم .
هیون: باشه بیا برگردیم خونه .
ات: ساعت چنده؟
هیون: ساعت 2 هست .
ات: من گرسنمه بیا بریم غذا بخوریم .
هیون: دارو هات مونده !
ات: مهم نیست .
هیون: میدونی مردم و زنده شدم ! ترسیدم .
ات: ببخش که ترسوندمت .
هیون: چرا دارو هات رو به موقع نمیخوری؟
ات: میخورم فقط امروز نخوردم .
هیون: خیلی گرسنه ای؟
ات: ارع مهمون من .
هیون: نه تو مهمون منی!
ات: به حد کافی مهمونت شدم حالا نوبت منه .
هیون: اوکی فقط این بار .
ات: اوکی . رفتیم رستوران غذا مون رو خوردیم و حالم منم جا اومد . ولی هنوز رنگ هیونجین مث گچ بود . ببخشید که امروزت رو خراب کردم!
هیون: نه اصلا بهم خیلی خوش گذشت .
ات: متاسفانه من خیلی کم خون هستم و علاوه بر این هم وقتی چیزی نمیخورم قندم پایین میاد و بیهوش میشم .
هیون: ببرمت یه دکتر کاملا تو رو چکاپ کنه؟
ات: مرسی بابام همه چیز رو کرده .
هیون: اه اوکی .
( چان زنگ میزنه)
ات: هایییی.
چان: های بیب
ات: چیکار میکنی؟
چان: الان از دست فیلیکس خلاص شدم و تصمیم گرفتیم بسکتبال بازی کنیم!
ات: با کی؟
چان: من مینهو فیلیکس و چانگبین .
ات: عه اوکی خوش بگذره! .
چان: کی میاین؟
ات: وایسا بگم هیونجینااا کی برمیگردیم؟
هیون: تا 20 دیقه خونه ایم .
ات: 20 دیقه بعد خونه ایم .
چان: اوکی بای .
(پایان مکالمه)
ات: هیونجیناااا خوشحال میشم که چان نفهمه من بازم حالم بد شده .
هیون: باشه .
ات: امروز برام خیلی خوش گذشت .
هیون:برا منم
ات: راستی چرا با فیلیکس اونطوری خوابیده بودید؟
هیون: فیلیکس رو نگو
ات: چرا ؟
هیون؛ خیلی شلوغه فقط دوست داره یکی روعروسکش کنه .
ات: ولی خیلی پسر باحالیه .
هیون: درسته باحاله ،کیوته ولی خیلی منحرفه .
ات: و گی هست .
هیون: و عاشق برادرته !
ات: ارع این هم یکم بده .
هیون: گی و لز بودن الان عادی شده !
ات: ولی برای من گی بودن بهتر از لز بودن است !
هیون: چرا؟
ات: نمیدونم یه سوال !
هیون: بله .
ات: اگه گی بودی با کی قرار میذاشتی . ؟ منظورم چان ،فیلیکس،مینهو و چانگبین !
هیون: سوال سختیه چان و مینهو
ات: واو داداش منننن
هیون: داداشت واقعا فوق العاده ست خیلیم کراشه .
ات: درسته کراشه چون داداش منه .
۶.۶k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.