قسمت دو فقط خواهرو برادربودیم پارت 67
ات: بای .
چان: یهو یه نفر با تمام زورش از پشت زد .
چانگبین: چاناااااا
چان: چانگبینییییی .
(و همو بغل میکنن)
چانگبین ؛ نتونستم دووم بیارم زود اومدم .
چان: خوش اومدی .
چانگبین: بریم ؟
چان: بریم .
چانگبین: راستی من فردا میرم هتل فک کنم الان هتل پیدا نمیشه که برم دقیقا نمیدونم کجا بخوابم!
چان: نگران نباش اتاقت رو حاضر کردم .
چانگبین: تو بهترینییی .
(( نظرتون چیه یکمممم بریم پیش ات خانم))
ات: بیدارشدم دیدم چان کنارم نیست و دویدم اتاق بابام اونم نبود همه جای خونه رو سر رو ته کردم رفتم بهش زنگ زدم گفت بیرونه یه نفس عمیق کشیدم خوابم کاملا پریده بود رفتم پایین دیدم مینهو تو حیاط نشسته و زانو هاش رو بغل کرده یه پتو با خودم بردم .
ات: چرا نخوابیدی؟
مینهو: از ساعت 2 بیدارم .
ات: هواسرده بیا اینو بکش روت تا سرما نخوری .
مینهو: سردم نیست تو استفاده کن .
ات: اه بیا روی هر دومون هم میکشم فقط غر نزن که هوا گرمه .
مینهو : باشه.
ات: واقعا چقدر تو گرمی .؟!
مینهو: ات نمیدونم بازم چم شده که فاز ناراحتی میاد سراغم .
ات: بازم درگیر چی شدی؟
مینهو: نمیدونم .
ات: بیا بغلت کنم شاید یکم فرق کردی!
مینهو: دلم میخواد دهن زمین باز شه برم توش (حین بغل کردن میگه)
ات: نترس باهات میام .
مینهو: ات ؟
ات: هوم
مینهو: مرسی که دوست منی .
ات: همچنین لی مینهو شی .
یهو در حیاط باز شد و چان و یه پسر وارد شد .
چان: چرا نخوابیدین؟
ات: سلام معرفی نمیکنی؟
مینهو: سلام هیونگ
چانگبین: من سئو چانگبینم .
ات: عه چانگبین شی ببخشید من زیاد نمیشناسمتون .
چان: از سوالم فرار نکن که گفتم چرا نخوابیدین؟
مینهو: من یه 5 دیقه ای میشه که اومدم بیرون بعدش ات اومد .
ات: منم بعد از اینکه باهات حرف زدم خوابم پرید نتونستم بخوابم اومدم پایین .
چانگبین: زیاد سخت نمیگیری؟
چان: نه ساعت 5 صبحه چرا باید بیدار باشن اخه .
ات:حالا ببخشید که جنابعالی من رو تنها گذاشتی رفتی بیرون و بهم نگفتی که کجا میری .
چان: نگفتم چون خواب بودی و شب بعد از اینکه با چانگبین حرف زدی گرفتی خوابیدی منم باهاش حرف زدم گفت داره میاد اینجا خواستم بیدارت کنم ولی دلم نیومد تا بیدار شی .
ات: اوپس ساری زیاد روی کردم .
مینهو: من رفتم داخل .
چان: مینهو وایسا .
مینهو :بله هیونگ
چان : قراره چانگبین پیش تو بمونه .
مینهو: بالاخره قراره تنها نمونم .
چان: اوکی پس بیاین بریم داخل هوا سرده .
چانگبین : خوابم پرید .
چان: من کلا نخوابیدم داشتم با بابا ازمایش هارو چک میکردم .
ات: چرا من چیزی نفهمیدم .
چان: این عادیه .
چانگبین: چانا
چان: یهو یه نفر با تمام زورش از پشت زد .
چانگبین: چاناااااا
چان: چانگبینییییی .
(و همو بغل میکنن)
چانگبین ؛ نتونستم دووم بیارم زود اومدم .
چان: خوش اومدی .
چانگبین: بریم ؟
چان: بریم .
چانگبین: راستی من فردا میرم هتل فک کنم الان هتل پیدا نمیشه که برم دقیقا نمیدونم کجا بخوابم!
چان: نگران نباش اتاقت رو حاضر کردم .
چانگبین: تو بهترینییی .
(( نظرتون چیه یکمممم بریم پیش ات خانم))
ات: بیدارشدم دیدم چان کنارم نیست و دویدم اتاق بابام اونم نبود همه جای خونه رو سر رو ته کردم رفتم بهش زنگ زدم گفت بیرونه یه نفس عمیق کشیدم خوابم کاملا پریده بود رفتم پایین دیدم مینهو تو حیاط نشسته و زانو هاش رو بغل کرده یه پتو با خودم بردم .
ات: چرا نخوابیدی؟
مینهو: از ساعت 2 بیدارم .
ات: هواسرده بیا اینو بکش روت تا سرما نخوری .
مینهو: سردم نیست تو استفاده کن .
ات: اه بیا روی هر دومون هم میکشم فقط غر نزن که هوا گرمه .
مینهو : باشه.
ات: واقعا چقدر تو گرمی .؟!
مینهو: ات نمیدونم بازم چم شده که فاز ناراحتی میاد سراغم .
ات: بازم درگیر چی شدی؟
مینهو: نمیدونم .
ات: بیا بغلت کنم شاید یکم فرق کردی!
مینهو: دلم میخواد دهن زمین باز شه برم توش (حین بغل کردن میگه)
ات: نترس باهات میام .
مینهو: ات ؟
ات: هوم
مینهو: مرسی که دوست منی .
ات: همچنین لی مینهو شی .
یهو در حیاط باز شد و چان و یه پسر وارد شد .
چان: چرا نخوابیدین؟
ات: سلام معرفی نمیکنی؟
مینهو: سلام هیونگ
چانگبین: من سئو چانگبینم .
ات: عه چانگبین شی ببخشید من زیاد نمیشناسمتون .
چان: از سوالم فرار نکن که گفتم چرا نخوابیدین؟
مینهو: من یه 5 دیقه ای میشه که اومدم بیرون بعدش ات اومد .
ات: منم بعد از اینکه باهات حرف زدم خوابم پرید نتونستم بخوابم اومدم پایین .
چانگبین: زیاد سخت نمیگیری؟
چان: نه ساعت 5 صبحه چرا باید بیدار باشن اخه .
ات:حالا ببخشید که جنابعالی من رو تنها گذاشتی رفتی بیرون و بهم نگفتی که کجا میری .
چان: نگفتم چون خواب بودی و شب بعد از اینکه با چانگبین حرف زدی گرفتی خوابیدی منم باهاش حرف زدم گفت داره میاد اینجا خواستم بیدارت کنم ولی دلم نیومد تا بیدار شی .
ات: اوپس ساری زیاد روی کردم .
مینهو: من رفتم داخل .
چان: مینهو وایسا .
مینهو :بله هیونگ
چان : قراره چانگبین پیش تو بمونه .
مینهو: بالاخره قراره تنها نمونم .
چان: اوکی پس بیاین بریم داخل هوا سرده .
چانگبین : خوابم پرید .
چان: من کلا نخوابیدم داشتم با بابا ازمایش هارو چک میکردم .
ات: چرا من چیزی نفهمیدم .
چان: این عادیه .
چانگبین: چانا
۶.۴k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.