وقتی پلیس بود پارت ۲
چان: معذرت میخوام بیبی … میدونی که خیلی تو رو دوست فقط….فقط عصبی شدم منو ببخش
از توی بغلش دراومذی با چشمای مظلومانه ای نگاش کردی
ات:چانی منم بابت حرفام معذرت میخوام …. من میترسم چان …میترسم از اون روزی که تو دیگه پیشم نباشی … تویی نباشی که منو توی بغلت آرومم کنی ….خیلی میترسم
با حرفای تو چان هم چند قطره ی اشک از گوشه ی چشمش به پایین غلتید …دستشو به سمت گونه ات برد و اروم نوازشش میکرد
چان:ات….گوش کن من هیچوقت ترکت نمیکنم خب؟ بهت قول میدم عزیزم
لبخندی به صورت شوهرت زدی و در جواب به حرفش سرتو اروم تکون داد …
چان خودشو بهت نزدیک کرد و لبای خودشو جلوی لبات قرار داد
چان: اجازست لیدی؟
اروم سرتو تکون دادی که چان لباشو روی لبات قرار داد و بوسه خیسی مهمونت کرد
از توی بغلش دراومذی با چشمای مظلومانه ای نگاش کردی
ات:چانی منم بابت حرفام معذرت میخوام …. من میترسم چان …میترسم از اون روزی که تو دیگه پیشم نباشی … تویی نباشی که منو توی بغلت آرومم کنی ….خیلی میترسم
با حرفای تو چان هم چند قطره ی اشک از گوشه ی چشمش به پایین غلتید …دستشو به سمت گونه ات برد و اروم نوازشش میکرد
چان:ات….گوش کن من هیچوقت ترکت نمیکنم خب؟ بهت قول میدم عزیزم
لبخندی به صورت شوهرت زدی و در جواب به حرفش سرتو اروم تکون داد …
چان خودشو بهت نزدیک کرد و لبای خودشو جلوی لبات قرار داد
چان: اجازست لیدی؟
اروم سرتو تکون دادی که چان لباشو روی لبات قرار داد و بوسه خیسی مهمونت کرد
۲۴.۰k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.