فیک اسیر ۵
همین که جواب داد صدای جیغش توی گوشی پیچید
صورتش جمع شد و گوشی رو از گوشش فاصله داد
اصال از این دختره جیغ جیغو خوشش نمیومد ولی چاره ای هم جز
تحملش نداشت
آیو: تبریک میگم
جونگکوک: مرسی خبرا زود میرسه
آیو: اوهوم خب بزار بهت بگم فردا چیکار کنی رئیس از ادمایی که
گیج میزنن خوششون نمیاد
از اون جایی که جونگکوک خودشو میشناخت که هیچی تا فردا
یادش نمیمونه سریع کاغذ و خودکار اورد و مشغول نوشتن حرفای
آیو شد
باالخره بعد از 30 دقیقه آیو قطع کرد
جونگکوک روی تخت دراز کشید و شقیقه هاشو مالید
عطسه اش همراه شد با ناله خفیفش
لعنتی لباس نپوشیده بود و حاال سرما خورده بود
حس بلند شدن نداشت پس فقط پتو رو دور خودش پیچید و ارزو
کرد تا فردا حالش بدتر نشه
*
از کافی شاپ بیرون اومد و به سمت ماشین ش رفت
هنوز نیمی از خیابون رو رد نکرده بود که دوباره عطسه اش گرفت
با جمع کردن صورتش سعی کرد جلوشو بگیره ولی فقط باعث
تشدیدش شد
عطسه شدیدی که کرد باعث شد نیمی از قهوه اسپرسو توی دست
چپش روی زمین بریزه
با قیافه زار به لیوان قهوه نصفه نگاه کرد
باید چه خاکی توی سرش میریخت ؟
اگه میخواست برگرده و دوباره سفارش بده خیلی طول میکشید و اگه
با یه لیوان نصفه میرفت احتماال توی روز اول تنبیه میشد
هنوز دنبال یه راه برای جمع کردن گندی که زده بود ، بود که
صدای بلند بوق ماشینی اومد
بلند و ممتد
تازه درک کرد هنوز وسط خیابون ایستاده و مثل بیچاره ها به قهوه
ای که روی زمین ریخته شده نگاه میکنه
اه حرصی کشید و به پاهاش دستور حرکت داد
قهوه ها رو روی صندلی کنارش گذاشت و با انگشت شصت کمی
شقیقه راستشو مالید که فکری توی سرش جرقه زد
یکی از قهوه ها اسپرسو بود و یکی امریکانو
در امریکانو رو باز کرد و مقداریشو داخل اسپرسو خالی کرد
لبخندی زد و به سمت شرکت حرکت کرد
توی راه همش مشغول غرغر کردن بود
جونگکوک: خب مگه قهوه های خود شرکت چشه
اصن چرا این خالفکارا انقدر فیس و افاده دارن؟
صورتش جمع شد و گوشی رو از گوشش فاصله داد
اصال از این دختره جیغ جیغو خوشش نمیومد ولی چاره ای هم جز
تحملش نداشت
آیو: تبریک میگم
جونگکوک: مرسی خبرا زود میرسه
آیو: اوهوم خب بزار بهت بگم فردا چیکار کنی رئیس از ادمایی که
گیج میزنن خوششون نمیاد
از اون جایی که جونگکوک خودشو میشناخت که هیچی تا فردا
یادش نمیمونه سریع کاغذ و خودکار اورد و مشغول نوشتن حرفای
آیو شد
باالخره بعد از 30 دقیقه آیو قطع کرد
جونگکوک روی تخت دراز کشید و شقیقه هاشو مالید
عطسه اش همراه شد با ناله خفیفش
لعنتی لباس نپوشیده بود و حاال سرما خورده بود
حس بلند شدن نداشت پس فقط پتو رو دور خودش پیچید و ارزو
کرد تا فردا حالش بدتر نشه
*
از کافی شاپ بیرون اومد و به سمت ماشین ش رفت
هنوز نیمی از خیابون رو رد نکرده بود که دوباره عطسه اش گرفت
با جمع کردن صورتش سعی کرد جلوشو بگیره ولی فقط باعث
تشدیدش شد
عطسه شدیدی که کرد باعث شد نیمی از قهوه اسپرسو توی دست
چپش روی زمین بریزه
با قیافه زار به لیوان قهوه نصفه نگاه کرد
باید چه خاکی توی سرش میریخت ؟
اگه میخواست برگرده و دوباره سفارش بده خیلی طول میکشید و اگه
با یه لیوان نصفه میرفت احتماال توی روز اول تنبیه میشد
هنوز دنبال یه راه برای جمع کردن گندی که زده بود ، بود که
صدای بلند بوق ماشینی اومد
بلند و ممتد
تازه درک کرد هنوز وسط خیابون ایستاده و مثل بیچاره ها به قهوه
ای که روی زمین ریخته شده نگاه میکنه
اه حرصی کشید و به پاهاش دستور حرکت داد
قهوه ها رو روی صندلی کنارش گذاشت و با انگشت شصت کمی
شقیقه راستشو مالید که فکری توی سرش جرقه زد
یکی از قهوه ها اسپرسو بود و یکی امریکانو
در امریکانو رو باز کرد و مقداریشو داخل اسپرسو خالی کرد
لبخندی زد و به سمت شرکت حرکت کرد
توی راه همش مشغول غرغر کردن بود
جونگکوک: خب مگه قهوه های خود شرکت چشه
اصن چرا این خالفکارا انقدر فیس و افاده دارن؟
۴.۵k
۲۸ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.