سلام اسم من یانامی هستش و 20 سالمه بریم که داستان زندگی م

سلام اسم من یانامی هستش و 20 سالمه بریم که داستان زندگی من رو بشنویم(اسلاید بعدی عکس یانامی)
یانامی:مامان میشه یه چیزی سفارش بدی گشنمه مامان:باش
راستی من فردا شیفت شبم فردا خونه نمیام یانامی:باشه
30 دقیقه بعد زینگ زینگ
مامان: میشه در رو باز کنی فکنم سفارش رسید یا (یانامی) :باش چند ساعت بعد عاام من خوابم میاد برم بخوابم مامان:باشه شب بخیر یا:شب بخیر صبح زود مامان: بیدار شو صبحونه بخور یا:باش الان میام مامان:من دیگه میرم سر کار فعلا خداحافظ یا:باش خدا حافظ ۲:۰۰ بعد زینگ زینگ یا: این دیگه کیه در رو باز کردم یکی از پشت در من رو با در هل داد انگشتش👆🏻 رو گذاشت روی لبم و گفت هیس بعد در رو محکم کوبید بعد از این که قیافش رو دیدم یکم ترسم کم شد چون اون اسلا شبیه دزد نبود بهش گفتم تو دیگه کی هستی اون: گفت اسمم تهیونگ یا:چرا بی اجازه آمدی تو ته ( تهیونگ ): یه دزد دنبالم کرده بود یا:منم بهش یک لیوان آب دادم ته: ممنون من دیگه باید برم
(عکس لباسم اسلاید 3) یا: دزد رفته ته:تا حالا باید رفته باشه
توی فکر یا:چرا 2تا دندونش اینقدر بلند و تیز ته:رفتم دیگه ممنون برای همه چی یا:باش خدا حافظ

💖💖پایان قسمت اول💖💖