فیک کوک ♡رز های خونین♡ پارت ۳۵
ویو لیونسو
داشتیم حرف میزدیم که یدفعه از بیرون صدای جیغ و داد و شلیک اومد که در اتاق با شدت باز شد...وایسادم جلوی کوک و اسلحمو در اوردم گرفتم سمتش
سه نفر بودن که بنظر میرسید عضو مافیان اسلحشونو گرفتن سمت من و ته و بکیون
یکی شون گف: برین بیرون
به بیمارستان حمله کردن؟ یعنی کین؟
داد زدم:کی هستین
مرده:عضو باند جئون...گمشین بیرون وگرنه میکشمتون
نیشخندی زدم:لازم به این کارا نیس...من رئیستونو گروگان نگرفتم
مرده:پس برو بیرون تا ی گوله تو کلت خالی نکردم
به جونگ کوک نگاهی کردم
کوک با ارامش کامل و پوکر گف: چون هایون اسلحتو بیار پایین..نیاز به این کارا نیست
هایون: این دستوره ارباب جئون بزرگه...شما با ما میاین
به جونگ کوک نگاه کردم...چهرش در هم رفته بود
کوک:فعلا نمیتونم جایی بیام نیاز دارم اینجا بمونم...به پ.پدرم بگو
بکیون اروم گف:چند نفر بیرونن
لیونسو:فک کنم همین سه تان
بکیون:حسابشونو برسم؟
کوک:حریفشون نمیشین
لیونسو:نگران نباش
بکیون و ته بهم نگاه کردن
و بعدش سه نفری حمله ور شدیم سمتشون
اون دوتا که پشت هایون وایساده بودنو بکیون و ته بی هوش کردن و اسلحه هاشونو برداشت...منم هایون رو پرت کردم رو زمین و پامو با تمام قدرتی که داشتم روی شونش فشار دادم اسلحه ی خودش رو که ازش گرفته بودن نشونه گرفتم سمتشو برگشتم رو به کوک
لیونسو:خب مصتر جئون...نظرت چیه بکشمش یا حیفه تیرمو حرومش کنم؟
کوک:ام....بکشش لیدی
نیشخندی زدم و بهش شلیک کردم بعد پامو از روی شونش برداشتمو اومدم کنار و خودمو تکوندم
کوک:به به لیدی مین چه جاذاب شده...
بکیون:عهه شوهرشش
ته:ما هم که هویجیم دیگه
کوک:بعله هستین:/
اسلحمو از توی کمرم در اوردم و گرفتم دستم:میرم بیرون ببینم بازم ادم هس یا نه
و یدونه اسلحه دادم به ته یدونه هم بکیون
تهیونگ اومد ادای کوک رو در بیاره مثلا:عههه عشقم مواظب خودت باش یوقت دستت اوف نشه
با پام زدم تو شکمش:ایییییی لیونسو چه مرگته وحشییی(بچممم)
بکیون:کشتی بدبختو:/
لیونسو:حقته..تا تو باشی ادای کوکو در نیاری
ته همونجوری که دلا شده بود و شکمشو گرفته بود گف: کوک تو واقعا میخوای شوهر این وحشی بشییی؟ هرروز میزنتتا
بکیون:ته بنظرم خفه شو تا نمردی
کوک از اونور جر خورده بود از خنده...منم بدون هیچ ریکشنی رفتم بیرون از اتاق که ببینم کسی هس یا نه..وقتی داشتم میرفتم گفتم:بکیون درو قفل کن کسی نیاد داخل
و رفتم توی حیاط.............
یاع یاع یاع..
شرط ۲۵ لایک ۴۰ کامنت
#فیک #کوک #ارمی #رمان #فیک_کوک #bts #army #fake #kook #jungkook #fake_kook
داشتیم حرف میزدیم که یدفعه از بیرون صدای جیغ و داد و شلیک اومد که در اتاق با شدت باز شد...وایسادم جلوی کوک و اسلحمو در اوردم گرفتم سمتش
سه نفر بودن که بنظر میرسید عضو مافیان اسلحشونو گرفتن سمت من و ته و بکیون
یکی شون گف: برین بیرون
به بیمارستان حمله کردن؟ یعنی کین؟
داد زدم:کی هستین
مرده:عضو باند جئون...گمشین بیرون وگرنه میکشمتون
نیشخندی زدم:لازم به این کارا نیس...من رئیستونو گروگان نگرفتم
مرده:پس برو بیرون تا ی گوله تو کلت خالی نکردم
به جونگ کوک نگاهی کردم
کوک با ارامش کامل و پوکر گف: چون هایون اسلحتو بیار پایین..نیاز به این کارا نیست
هایون: این دستوره ارباب جئون بزرگه...شما با ما میاین
به جونگ کوک نگاه کردم...چهرش در هم رفته بود
کوک:فعلا نمیتونم جایی بیام نیاز دارم اینجا بمونم...به پ.پدرم بگو
بکیون اروم گف:چند نفر بیرونن
لیونسو:فک کنم همین سه تان
بکیون:حسابشونو برسم؟
کوک:حریفشون نمیشین
لیونسو:نگران نباش
بکیون و ته بهم نگاه کردن
و بعدش سه نفری حمله ور شدیم سمتشون
اون دوتا که پشت هایون وایساده بودنو بکیون و ته بی هوش کردن و اسلحه هاشونو برداشت...منم هایون رو پرت کردم رو زمین و پامو با تمام قدرتی که داشتم روی شونش فشار دادم اسلحه ی خودش رو که ازش گرفته بودن نشونه گرفتم سمتشو برگشتم رو به کوک
لیونسو:خب مصتر جئون...نظرت چیه بکشمش یا حیفه تیرمو حرومش کنم؟
کوک:ام....بکشش لیدی
نیشخندی زدم و بهش شلیک کردم بعد پامو از روی شونش برداشتمو اومدم کنار و خودمو تکوندم
کوک:به به لیدی مین چه جاذاب شده...
بکیون:عهه شوهرشش
ته:ما هم که هویجیم دیگه
کوک:بعله هستین:/
اسلحمو از توی کمرم در اوردم و گرفتم دستم:میرم بیرون ببینم بازم ادم هس یا نه
و یدونه اسلحه دادم به ته یدونه هم بکیون
تهیونگ اومد ادای کوک رو در بیاره مثلا:عههه عشقم مواظب خودت باش یوقت دستت اوف نشه
با پام زدم تو شکمش:ایییییی لیونسو چه مرگته وحشییی(بچممم)
بکیون:کشتی بدبختو:/
لیونسو:حقته..تا تو باشی ادای کوکو در نیاری
ته همونجوری که دلا شده بود و شکمشو گرفته بود گف: کوک تو واقعا میخوای شوهر این وحشی بشییی؟ هرروز میزنتتا
بکیون:ته بنظرم خفه شو تا نمردی
کوک از اونور جر خورده بود از خنده...منم بدون هیچ ریکشنی رفتم بیرون از اتاق که ببینم کسی هس یا نه..وقتی داشتم میرفتم گفتم:بکیون درو قفل کن کسی نیاد داخل
و رفتم توی حیاط.............
یاع یاع یاع..
شرط ۲۵ لایک ۴۰ کامنت
#فیک #کوک #ارمی #رمان #فیک_کوک #bts #army #fake #kook #jungkook #fake_kook
۱۸.۶k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.