رمان Black & White پارت 29
بعد وقتی وان پر شد آب رو بستم و نشستم رو وان پاهام رو انداختم از وان بیرون سرم رو گذاشتم دیوار با صدای بلند گریه کردم از زبان شوگا وقتی یونا شکلات هارو داد دستم و رفت بالا ولی نمیدونم چرا هی از نرده ها کمک میگرفت چون ناراحت شده بود رفتم بالا سمت اتاقش در رو چند بار زدم جواب نداد گفتم میام ها دوباره جواب نشنیدم رفتم تو با اتاق خالی مواجع شدم شکلات هارو گذاشتم رو میز دیدم صدای گریه میاد دیدم یونا تو حموم هس داره گریه میکنه اول در رو زدم گفتم یونا خوبی داد زد گمشو بیرون میخوام تنها باشم گفتم میام تو که این دفعه صدایی نیومد فقط صدای گریه میومد در رو آروم باز کردم گفتم میام تو ها رفتم تو دیدم یونا آب رو باز کرده نشسته رو وان پاهاش رو انداخته بیرون و سرش رو گذاشته رو دیوار و لباساشم در نیورده رفتم کنار وان گفتم خوبی با گریه گفت مگه نگفتم تنهام بزار گفتم الان چرا این کار رو کردی باخودت گفت به تو ربطی نداره خندیدم از رفتارش چون اون بیش از حد لجباز بود بغلش کردم ار وان آوردمش بیرون دستم رو پس زد گفت تو اینجا هم راحتی از دست شما نداریم خواستم بلندش کنم بیارم از حموم بیرون ولی نزاشت گفت برو بیرون خودم لباس هام رو عوض میکنم گفتم باشه از زبان یونا از حموم در اومدم لباسام رو عوض کردم دراز کشیدم تخت که یهو چشمم به شکلات ها افتاد با تعجب داشتم نگاهش میکردم بعد بیخیال شدم رفتم شکلات هارو اوردم گذاشتم کنارم و ۳ تاش رو باز کردم و گذاشتم دهنم بعد در خورد گفتم بیا شوگا رو دیدم بیخیال شدم و به خوردنم ادامه دادم از زبان شوگا وقتی رفتم تو دیدم یونا شکلات هارو گذاشته کنارش و داره میخوره لبخند زدم نمیدونستم اینقدر شکلات رو دوس داره لبخند زدم و بعد رفتم کنارش نشستم کمی شکلات خورده بود به پایین لبش نزدیکش شدم و دستم رو بردم کنار لبش و شکلات رو پاک کردم گفتم آروم بخور خفه میشی از زبان یونا وقتی نزدیکم شد و شکلات رو پاک کرد از کارش تعجب کردم از زبان شوگا شونه ای بالا انداخت بعد به شکلات خوردنش ادامه داد خیلی ناز داشت شکلات میخورد داشت کل شکلات هارو میخورد که گفتم ضرر داره ها خوردن بیشتر با دهن پر گفت به تو چه لبخند زدم بعد یونا کل اشغال هارو ریخت توی کاسه گذاشت رو میز گفتم بلاخره تموم شد گفت اره بعد دستش رو گذاشت رو گردنش انگار یه چیز رو گم کرده بود چیزی گم کردی گفت نه بعد پاشد رفت طرف کمد کمد رو زید رو کرد از زبان یونا داشتم دنبال مدالم میگشتم ولی نمیدونستم کجا بود رفتم تو حموم رو هم گشتم نبود ولی از زبان شوگا نمیدونم یونا داشت دنبال چی میگشت گفتم دنبال چی میگردی شاید من دیده باشم گفتم تو یه مدال دیدی که مدلش قلب باشه ولی یه تیکش نیس....
۲۶.۲k
۰۴ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.