p5
ناشناس: دوباره اومدی اینجا؟چرا انقدر میای؟
ات: خب... از صدات خوشم میاد میخوام بدونم کی هستی
ناشناس: چی؟(خنده).. تو دیوونه ای
ات: برای همین میخوام بدونم... تو کی هستی؟
ناشناس: حوصله ندارم برات توضیح بدم... الانم برو
ات: باشه فقط... اونی که دیروز دنبالمون کرد چیبود؟
ناشناس: توهم بود... من ساختمش
ات: چی؟ چرا؟
ناشناس: تا برین انقدر مزاحمم نشین، اما انگار تو ادم نمیشی
ات: خودتم گفتی دیوونم پس چون دیوونم میام
ناشناس: برووو
ات: چشم... ولی اسمتو بگو
تهیونگ: اسمم تهیونگه، سوال دیگه ای قبول نمیکنم، فقط برو
ات: چشم اقای تهیونگ
خیلی پسره عجیبیه نمیدونم چرا دوستام ازش ترسیدن بنظرم جذاب بود تا ترسناک
رفتم سر کلاس بعد ازمن اقای سارام اومد
(بعد از کلاس)
مین جون: خب رفتی بالا؟
ات: اوهوم... با اون مرده حرف زدم
مین جون: چی؟ تو دیوونه ای
ات: اونم دقیقا همینو گفت... اسمش تهیونگه
جیسو: اون اسمم داره؟
ات: معلومه... راستی گفت اونیکه دیروز دنبالتون کرده توهم بوده
جی هون : توهم؟
ات: اره، برای ترسوندن ما درستش کرده... میخوام نصف شب دوباره برگردم
مین جون: تنها؟
ات: اوهوم
مین جون:هعییی، باورم نمیشه
(ساعت دوازده)
لباس پوشیدمو (عکسشو میزارم) موهامو بستمو از درخت رفتم پایین، ماشین بابامو برداشتمو رفتم سمت دانشگاه چراغ قومو روشن کردم رفتم تو
رفتم طبقت بالا اونقدر بالا رفتم که فکر کنم ده طبقه شد که دوباره به یه در اهنی دیگه رسیدم، هزار تا قفل داشت
ات: این چرا انقدر قفل داره؟
تهیونگ: توکه باز اومدی
ات: عع سلام... با اجازت
تهیونگ: ببین یکاری می کنم بترسی از خونه بیای بیروناا
ات: نه مرسی من راحتم همینجوری
تهیونگ: میدونستی خیلی رو مخی
ات: نظر لطفته... اینجا چرا از بیرون چهار طبقست از داخل ده طبقه؟
تهیونگ: بیشتر از ده طبقه
ات: پشت این در چیه؟
تهیونگ: خونه ی من... به ط چه
ات: خب حالا چرا
تهیونگ: وقتی دانشجوها از اینجا رفتن جام کوچیک بود یکاری کردم بزرگ شه
ات: چرا خونت انقدر قفل داره؟
تهیونگ: تا ادامای فضولی مثل تو نرن توش
ات: من که فضول نیستم
تهیونگ: اصلااا
ات: یه سوال دیگه
تهیونگ: هووم
ات:ــــــــــــــــــ
ادامه دارد...
شرط
۱۳ لایک
۹ کامنت
ات: خب... از صدات خوشم میاد میخوام بدونم کی هستی
ناشناس: چی؟(خنده).. تو دیوونه ای
ات: برای همین میخوام بدونم... تو کی هستی؟
ناشناس: حوصله ندارم برات توضیح بدم... الانم برو
ات: باشه فقط... اونی که دیروز دنبالمون کرد چیبود؟
ناشناس: توهم بود... من ساختمش
ات: چی؟ چرا؟
ناشناس: تا برین انقدر مزاحمم نشین، اما انگار تو ادم نمیشی
ات: خودتم گفتی دیوونم پس چون دیوونم میام
ناشناس: برووو
ات: چشم... ولی اسمتو بگو
تهیونگ: اسمم تهیونگه، سوال دیگه ای قبول نمیکنم، فقط برو
ات: چشم اقای تهیونگ
خیلی پسره عجیبیه نمیدونم چرا دوستام ازش ترسیدن بنظرم جذاب بود تا ترسناک
رفتم سر کلاس بعد ازمن اقای سارام اومد
(بعد از کلاس)
مین جون: خب رفتی بالا؟
ات: اوهوم... با اون مرده حرف زدم
مین جون: چی؟ تو دیوونه ای
ات: اونم دقیقا همینو گفت... اسمش تهیونگه
جیسو: اون اسمم داره؟
ات: معلومه... راستی گفت اونیکه دیروز دنبالتون کرده توهم بوده
جی هون : توهم؟
ات: اره، برای ترسوندن ما درستش کرده... میخوام نصف شب دوباره برگردم
مین جون: تنها؟
ات: اوهوم
مین جون:هعییی، باورم نمیشه
(ساعت دوازده)
لباس پوشیدمو (عکسشو میزارم) موهامو بستمو از درخت رفتم پایین، ماشین بابامو برداشتمو رفتم سمت دانشگاه چراغ قومو روشن کردم رفتم تو
رفتم طبقت بالا اونقدر بالا رفتم که فکر کنم ده طبقه شد که دوباره به یه در اهنی دیگه رسیدم، هزار تا قفل داشت
ات: این چرا انقدر قفل داره؟
تهیونگ: توکه باز اومدی
ات: عع سلام... با اجازت
تهیونگ: ببین یکاری می کنم بترسی از خونه بیای بیروناا
ات: نه مرسی من راحتم همینجوری
تهیونگ: میدونستی خیلی رو مخی
ات: نظر لطفته... اینجا چرا از بیرون چهار طبقست از داخل ده طبقه؟
تهیونگ: بیشتر از ده طبقه
ات: پشت این در چیه؟
تهیونگ: خونه ی من... به ط چه
ات: خب حالا چرا
تهیونگ: وقتی دانشجوها از اینجا رفتن جام کوچیک بود یکاری کردم بزرگ شه
ات: چرا خونت انقدر قفل داره؟
تهیونگ: تا ادامای فضولی مثل تو نرن توش
ات: من که فضول نیستم
تهیونگ: اصلااا
ات: یه سوال دیگه
تهیونگ: هووم
ات:ــــــــــــــــــ
ادامه دارد...
شرط
۱۳ لایک
۹ کامنت
۱۵.۴k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.