عاشق شدن part ⁴²
ناخداگاه اشکم دراومد داشتم گریه میکردم ک تهیونگ...
ویو تهیونگ
داشتم با گوشیم ور میرفتم کگوشی ا.ت زنگ خورد وقتی قطع کرد حس کردم داره گریه میکنه
تهیونگ:ا.ت حالت خوبه؟؟،،، چیشده؟؟؟؟
ا.ت:......*گریه
تهیونگ:ا.ت چیزی شده؟!؟
ا.ت:شینا*گریه
تهیونگ:شینا چی ؟؟*نگران
ا.ت:اون از اینجا رفته *شدت گرفتن گریه
تهیونگ:آروم باش ا.ت
یعنی چی ا ن دوستشو ول کرده و رفته مگ ا.ت چیکار کرده بود آخه
(چند دقیقه بعد زار زدن )
ا.ت:ول،ش کن *هق هق
تهیونگ:اوکی بگیر بخواب
ا.ت:با،شه*هق هق
بعد دراز کشید و ب خاوب رفت منم کم کم خوابم برد
(صبح)
ویو ا.ت
صبح پاشدم خیلی بی حوصله بودم امروز تعطیل بود رفتم تو آشپزخونه از تو یخچال ی شیر کاکائو ورداشتم و رفتم رو کاناپه ولو شدم بعد خوردن شیر کاکائو گوشیو ورداشتم ک ب شینا پیام بدم یکم فک کردم چرا بهش پیام بدم اون با خواست خودش رفته ته ک اصلا دوس پسرم نبود ولی اگ بود اون باید اینجوری میکرد در اصل منم ک باید قیافه بگیرم و قهر کنم ن اون پاشدم سر و وعضمو مرتب کردم و رفتم تو اتاق تهیونگ
ا.ت:ته ته کوچولو بیدار شو دیگ*کیوت
ا.ت:خرس عسلی خوابالو تا کی میخوای بخوابی*کیوت
رفتم ی لیوان آب آوردم و ریختم سرش ک با شوک بیدار شد
ویو تهیونگ
خواب بودم ک دیدم یکی خیلی کیوت سعی دارع بیدارم کنه بعد از چن دقیقه دیدم اون کیوت رفت و ی لیوان آب ریخته شد سرم سریع بلند شدم
تهیونگ:ا.تتتتت*بلند
ا.ت:.....*خنده
تهیونگ:ب من میخندی ارع ؟؟
پارچ آب و از رو میز ورداشتم و ریختم روش
ا.ت:چیکار کردی ؟؟*😦😮
تهیونگ:انتقام گرفتم*خنده
ا.ت:تهیونگ من لباس ندارم*نق نق
تهیونگ:از لباسای خودم بهت میدم تا ظهر بدیم لباساتو بیاریم
ا.ت:خونه ک دیگ خالیه میرم خونه خودمو...خودم
هرکی لایک کنه جایزه دارع 🎁
ویو تهیونگ
داشتم با گوشیم ور میرفتم کگوشی ا.ت زنگ خورد وقتی قطع کرد حس کردم داره گریه میکنه
تهیونگ:ا.ت حالت خوبه؟؟،،، چیشده؟؟؟؟
ا.ت:......*گریه
تهیونگ:ا.ت چیزی شده؟!؟
ا.ت:شینا*گریه
تهیونگ:شینا چی ؟؟*نگران
ا.ت:اون از اینجا رفته *شدت گرفتن گریه
تهیونگ:آروم باش ا.ت
یعنی چی ا ن دوستشو ول کرده و رفته مگ ا.ت چیکار کرده بود آخه
(چند دقیقه بعد زار زدن )
ا.ت:ول،ش کن *هق هق
تهیونگ:اوکی بگیر بخواب
ا.ت:با،شه*هق هق
بعد دراز کشید و ب خاوب رفت منم کم کم خوابم برد
(صبح)
ویو ا.ت
صبح پاشدم خیلی بی حوصله بودم امروز تعطیل بود رفتم تو آشپزخونه از تو یخچال ی شیر کاکائو ورداشتم و رفتم رو کاناپه ولو شدم بعد خوردن شیر کاکائو گوشیو ورداشتم ک ب شینا پیام بدم یکم فک کردم چرا بهش پیام بدم اون با خواست خودش رفته ته ک اصلا دوس پسرم نبود ولی اگ بود اون باید اینجوری میکرد در اصل منم ک باید قیافه بگیرم و قهر کنم ن اون پاشدم سر و وعضمو مرتب کردم و رفتم تو اتاق تهیونگ
ا.ت:ته ته کوچولو بیدار شو دیگ*کیوت
ا.ت:خرس عسلی خوابالو تا کی میخوای بخوابی*کیوت
رفتم ی لیوان آب آوردم و ریختم سرش ک با شوک بیدار شد
ویو تهیونگ
خواب بودم ک دیدم یکی خیلی کیوت سعی دارع بیدارم کنه بعد از چن دقیقه دیدم اون کیوت رفت و ی لیوان آب ریخته شد سرم سریع بلند شدم
تهیونگ:ا.تتتتت*بلند
ا.ت:.....*خنده
تهیونگ:ب من میخندی ارع ؟؟
پارچ آب و از رو میز ورداشتم و ریختم روش
ا.ت:چیکار کردی ؟؟*😦😮
تهیونگ:انتقام گرفتم*خنده
ا.ت:تهیونگ من لباس ندارم*نق نق
تهیونگ:از لباسای خودم بهت میدم تا ظهر بدیم لباساتو بیاریم
ا.ت:خونه ک دیگ خالیه میرم خونه خودمو...خودم
هرکی لایک کنه جایزه دارع 🎁
۷.۵k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.